پنجشنبه, 06 اردیبهشت,1403 |
(آرشیو ماه مرداد 1396)

غزل


اربابی و خوشحالم ازین حلقه به گوشی!
کس دیده غلامی بکند فخر فروشی؟
قصر است تمامیت تو فخر و جلال است
ماییم ب دنبال تو با خانه به دوشی
"تا کی به تمنای وصال تو یگانه"
تا کی تو چنین با دل ما سخت و چموشی؟
شمعیم و دل آزرده و جان سوختگانیم
غم عادتمان داده به پیری و خموشی
زهر است هر آن جام که از دست تو خوردم
شهد است همان جام تو آن را که بنوشی....
کو جای تعجب من بی نام و نشان را
بر عشوه ی یک دختر زیبا بفروشی...؟!
من حوصله ی زخم ندارم به گمانم
از اینهمه بی حوصلگی چشم بپوشی
ای عشق روا نیست به والله روا نیست!
در مسند آزار من اینگونه بکوشی!

#آرزو_کبیری_نیا 


آرزو کبیری نیا | دوره ششم آفتابگردان ها

30 مرداد 1396 1579 0 3.8

آخرین نگاه!

در خاطرم دارم نگاه آخرت را
یادم نرفته آن سرِ بی پیکرت را

از خاطرم هرگز نخواهم برد، هرگز...
مردانگی های تو و همسنگرت را

روی زمین جای تو و امثالِ تو نیست
پرواز کن، بگشای بالت را، پرت را

سربند سبزت واقعیت داشت، وقتی...
کردی فدای سرورت آخر سرت را

حتی نگاه آخرت هم حرف میزد
فریاد زد چشمان پاکت باورت را

#طاهره_اباذری_هریس

تقدیم به همه ی شهیدان و خونِ پاکِ شهدای جوانِ وطنم...
به #شهید_محسن_حججی 


| آفتابگردان ها

28 مرداد 1396 1104 0 1.94

برای شهید مظلوم محسن حججی


تو میرسی و جهان بی قرار خواهد شد
زمین به یمن تو آیینه دار خواهد شد
یقین که راه درازیست راه عشق ولی
پیاده هرکه بیاید سوار خواهد شد
رسیده اند به شهر ابرهای بغض آلود 
و گریه ها همه بی اختیار خواهد شد
همیشه عشق گلوی بریده میخواهد
وگرنه قصه ی عشق آشکار خواهد شد
شبیه کوه بلندی و از بلندیِ کوه
هزار چشمه ی خون آبشار خواهد شد
تو میرسی و درختان سیاه میپوشند
دوباره سینه ی دنیا مزار خواهد شد
نگاه کن که نگاهت غرور انگیز است
نگاه میکنی و شاهکار خواهد شد
گرفته است زمین را دوباره بوی گلاب
که با همین گل پرپر بهار خواهد شد
آرزو کبیری نیا


آرزو کبیری نیا | دوره ششم آفتابگردان ها

27 مرداد 1396 1287 0 2

خودم برای دل خود سیاه می پوشم

شبیه چشمه _ولی بیت بیت_ می جوشم
که مدتی ست روان نیست روح مغشوشم

همین که شیوه ی شعرانگی گرفتم، آه
روند زندگی از اصل شد فراموشم

خدا نخواست سرم داد مرگ را بزند
و چند قطره جنون ریخت در سر و گوشم

همین خوش است که با اینکه رد شدی از من
هنوز ردّ تو مانده ست روی آغوشم

غمت تمام مرا از تن خودم کنده ست
که خود قبای برازنده ای ست بر دوشم

کسی که نیست عزادار مرگ قلب کسی
خودم برای دل خود سیاه می پوشم

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

20 مرداد 1396 1772 0 2.93

برای تویی که نخواستی

ای آنکه من ندیده پسندیده ام تو را
شاید هزار مرتبه هم دیده ام تو را

آری هزار مرتبه در خواب های خوش
هم دیده هم ندیده پسندیده ام.تورا

شاید که من به خواب چنین دیده باشمت:
چونان شکوفه بوده ای و چیده ام تو را

اصلا چرا شکوفه؟ تو آن بوته ی گلی
که من تو را نچیده و  بوییده ام تو را

بگذار اعتراف کنم ، من که بودم و
با چشم شاعرانه کجا دیده ام تو را :

آزر منم که با تپش دست های خویش
از مرمر خیال تراشیده ام تو را

آنگاه گوشه ای که هراس تبر نبود
با سینه ای دریده پرستیده ام تو را

#محمد_صفری


محمد صفری اقدم | دوره پنجم آفتابگردان ها

17 مرداد 1396 1535 0 4.2

سلفی حقارت (دو رباعی طنز)

هر چند فقط طنز به هم هدیه کنیم
بر خنده و بر مطایبه تکیه کنیم

با این همه، از زشتی رفتار شما
ماندیم بخندیم و یا گریه کنیم؟!

 

***              ***                 ***

 

اینقدر نگویید بد است، این خوب است
عکس از فدریکاست... زنی محبوب است!

سلفی، سلفی، دوباره سلفی، چون او
مانند "حمید" از ژنی مرغوب است!

#حمیدرضا_عارف


محمد حسین فیض اخلاقی | دوره ششم آفتابگردان ها

17 مرداد 1396 1160 0 1.94

تحفه ی شاعران فقط شعر است...!

"تحفه ی شاعران فقط شعر است...!"


عقربه روی هشت وُ من قلبم؛
می طپد در هوایتان آقا!
کفتر جلدتان شده ست این دل؛
می زند پَر برایتان آقا!

من همان شاعرِ غریبم که...
دستم از هرچه جز غزل خالیست
زایر مشهدِ شما بودن...
قسمت ما نبوده ده سالیست.

روسیاهی که یادتان کرده؛
تا زمین خورده وُ کم آورده...
بر درِ خانه ی شما دائم؛
یک بغل غصه وُ غم آورده...

آنقَدَر گفته ام براتان شعر،
کرده ام خسته من شمارا هم!
دائما میشوم مزاحم که...
یادتان باشد این گدا را هم!

هرشب این ساعت این حوالی ها...
می کنم زمزمه سلام آقا
می دهد پاسخی به نوکرهاش..
مثلِ آقایِ من کدام آقا!

گرچه قسمت نشد حرم باشیم...
از همین راهِ دور هم خوب است
گوشه چشمی نظر کنید آقا..
حالِ مارا که دائم آشوب است

قصه ی مور با سلیمان شد...
شعرِ هذیانیِ من آقا جان!
برگ سبزیست تحفه ی درویش...
حسِ عرفانیِ من آقا جان!

بیت هشتم شد هشتمین خورشید...
دست خالی بَرَم نگردانی
من کم آورده ام مرا دریاب...
شاد کن دل به هر چه می دانی!

#طاهره_اباذری_هریس

 

تقدیم به ساحت مقدس شمس الشموس و غریب الغربا، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام


| آفتابگردان ها

12 مرداد 1396 891 0 2

روز عید

از انعکاس نور در آیینه شد ایجاد

یک پنجره از صبح! رقص قادصدک در باد

عطر خوش باران دیشب در هوا پیچید

باران که میبارد نفسها می شود آزاد

قوری دهان وا کرد! یک جرعه سلام گرم

از قلقلک های سماور، خنده اش گل داد

بردامن گلپونه ها تا پهن شد سفره

برچهره ی قالی، نمای چلستون افتاد

لقمه به لقمه مهربانی بردهان بردند

این کودکان شاد! این اشعار مادرزاد

مادر دعای عهد را امروز هم خوانده

هر روز این خانه ست، بعد از عهد، از اعیاد

 


راضیه جبه داری | دوره ششم آفتابگردان ها

02 مرداد 1396 1585 0 5