پنجشنبه, 09 فروردین,1403 |

(آرشیو نویسنده محمدجواد قیاسی)

اینجا برای خسته ها جا نیست!

از اینجا خسته ام اینجا برای خسته ها جا نیست
کسی را با پریشان حالی ام میل مدارا نیست

میان این همه آدم فقط دستان من سرد است
گمانم عاشقم، آری، وگرنه فصل سرما نیست

مرا آتش زده خورشید و باران هم نمی آید
کویرم، ساحل خشکی که در آغوش دریا نیست!

کنارت هستم و اما حضورم را نمی فهمی
کنارم هستی و جز من کسی اینگونه تنها نیست

نمی خواهد برای من ریاضیدان شوی، بس کن
خودم فهمیده ام جمع من و تو حاصلش ما نیست

خودم هم طرد خواهم کرد خود را از جهان خود
همان وقتی که جسمم هست و روحم دیگر اینجا نیست

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

28 دی 1396 1508 0 5

حرفی برای تازگی

صدایی ساکت از چشمان مشتاق تو می آید
و می گوید که: «موعودی به میثاق تو می آید!»

سلامت کردم و پاسخ ندادی، با خودم گفتم
چقدر این بی محلی ها به اخلاق تو می آید

برایم طرح و برهانی، برایت نظم و اثباتم...
که هرجا حرفی از من هست، مصداق تو می آید

تو در هر مسئله حرفی برای تازگی داری
و هر نو ایده ای از ذهن خلاق تو می آید

به قدری دوستت دارم که ماهی آسمانش را
بگو سوسوی احساسم به آفاق تو می آید؟

شنیدن دارد این لحظه سخن های نگاه تو
صدایی ساکت از چشمان مشتاق تو می آید

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

24 آذر 1396 1682 0 5

کما

تخریب شده ست، باز بر پایش کن
طرحی بکش و دوباره زیبایش کن

عمری ست کویر در کما خشکیده ست
باران تو بیا دوباره احیایش کن

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

11 آذر 1396 1264 0 5

آن روز...

آن روز جولان حواشی بود در شهر
راحت بگویم: اغتشاشی بود در شهر

می خواستی بیرون بیایی، پیش پایت
از هر جهت آماده باشی بود در شهر

در هر خیابان بوی گیسویت می آمد
انگار فصل عطر پاشی بود در شهر

از انعکاس چشم تو فیروزه پاشید
بر رنگ و روی هرچه کاشی بود در شهر

دل دادم و دور دلم خطی کشیدی
این اتفاق دلخراشی بود در شهر

اینجا همه در عشق بازی خبره هستند
قلب من اما حیف ناشی بود در شهر

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

12 آبان 1396 1566 0 5

ماجرا

غزل نه! شاعر تو ماجرا نوشته و بعد...
به مطلعت هیجان داده تا نوشته، و بعد...

طلوع چشم تو در چند خط نمی گنجید
برای چشم تو طومار ها نوشته و بعد...

نگاره های دل غارها به من گفتند
بشر از اول خلقت تو را نوشته و بعد...

چه بی بهانه دلم خواست شاعرانه شوی
چه عاشقانه قلم از شما نوشته و بعد...

غزل نوشته ام و سوی تو فرستاده ند
مباد اینکه بپرسی: چرا نوشته؟! و بعد...

ولی نه، تو... تو همانی که هیچوقت ندید
برایت این منِ عاشق چه ها نوشته و بعد...

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

22 شهریور 1396 1734 0 4

خودم برای دل خود سیاه می پوشم

شبیه چشمه _ولی بیت بیت_ می جوشم
که مدتی ست روان نیست روح مغشوشم

همین که شیوه ی شعرانگی گرفتم، آه
روند زندگی از اصل شد فراموشم

خدا نخواست سرم داد مرگ را بزند
و چند قطره جنون ریخت در سر و گوشم

همین خوش است که با اینکه رد شدی از من
هنوز ردّ تو مانده ست روی آغوشم

غمت تمام مرا از تن خودم کنده ست
که خود قبای برازنده ای ست بر دوشم

کسی که نیست عزادار مرگ قلب کسی
خودم برای دل خود سیاه می پوشم

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

20 مرداد 1396 1750 0 2.93

صدای من کور است

میان بهت و سکوتم، صدای من کور است
دلم گرفته و دنیا شبیه یک گور است

نمرده ام که خودم را به درد بفروشم
که تا زمانه همین است جنس غم جور است

نه با کسی سخنی گفته ام از احساسم
نه خود شنیده ای از من که آری اینجور است

بگو چگونه به راز دلم رسیده ای و
چگونه کشف تو این شد که عشق مقدور است

من و تو از دو مسیر مخالف آمده ایم
من از سیاهه ی دنیا و شهر تو نور است

لیاقتم فقط این شد که حسرتم باشی
لیاقتم فقط این نیست، حیف مجبور است...

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

07 خرداد 1396 1583 0 5

عشق تعارف نکنید

دور و بر این مرد توقف نکنید
قفل است دلش! فکر تصرف نکنید

یکبار فریب این ریا را خورده ست
سیر است، به او عشق تعارف نکنید

"محمدجواد قیاسی"


محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

19 اردیبهشت 1396 1019 0 2.3

ترس

می ترسم از شب های بی فانوس می ترسم
از صبح فرداهای پر افسوس می ترسم

روشن نشد مفهوم این عشق پر از ابهام
من از حقیقت های ناملموس می ترسم

در چشم هایت رنگی از برپایی فتنه ست
من دیگر از آبی اقیانوس می ترسم

عشقم به تو خارج شد از میدان هر تقویم
از حمل و ثور از ماه و اورانوس می ترسم

هرچند قلبت قلّکی از عشق پر باشد
از سکه های عهد دقیانوس می ترسم

با اینکه رویایم همیشه با تو بودن بود
حالا نمی خوابم! از این کابوس می ترسم

#محمدجواد_قیاسی

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

29 فروردین 1396 1333 0 2.16

میم و الف و هـ و ی

در حســرت آزادی دریا هستم
محکوم به حبس شیشه ام تا هستم

میم و الف و هـ و ی... حرف از سین نیست
القصّه چــرا در دل سین ها هستم؟

"محمدجواد قیاسی"

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

10 فروردین 1396 1125 0 2.38

هوای عید

هـر سـاز صدای عیـد دارد، برگرد
هر خـانه صفای عیـد دارد، برگرد

سامانه ی جوّی ظهور آماده ست
این شهـر هـوای عیـد دارد، برگرد

"محمدجواد قیاسی"

پ.ن: السلام علیک یا اباصالح المهدی(ع)

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

26 اسفند 1395 1529 0 2.3

خونریزی خاطره

ردّ ِ تو ، همیشه هست، توی سر من
انگــار کسـی زده ست، توی سر من

تعـریف دقیــق و کامل هـر سر درد
خونریزی خاطره ست، توی سر من

"محمدجواد قیاسی"


محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

18 اسفند 1395 1138 0 2.25

دستان خدا می لرزید

دیوار و در خانه ی ما می لرزید
مادر که به هنگام دعا می لرزید

دل کندن از او کار یداللّه نبود
آنگونه که دستان خدا می لرزید

#محمدجواد_قیاسی

محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

12 اسفند 1395 1109 0 2.21

حاج احمد...

مانند تویی که به منَش برگشته
نفس و نَفَسی که به تنَش برگشته

ای کاش که رهبرم بگوید یک روز
حاج احمد من به میهنش برگشته

 

"محمدجواد قیاسی"
 

 

 


محمدجواد قیاسی | دوره ششم آفتابگردان ها

01 اسفند 1395 1601 0 4.63