جمعه, 10 فروردین,1403 |

(آرشیو نویسنده محمدعلی مرادزاده)

جنگ

 

 

جنگ یک مرد وصله پینه شده

در لباسی پر از غم و درد است

جنگ با کل مرد های جهان

جنگ با هر چه مرد نامرد است

 

جنگ یعنی که مادری هر روز

کودکش را به نیل خواهد داد

جنگ اما بجای یک موسی

مرده ای را به ایل خواهد داد

 

مثل یک دشت پر شد از گل سرخ

از دل خاک استخوان رویاند

آبیاری که شد زمین از خون

جای هر دانه  یک جوان رویاند

 

 

در زمین بذر مین میاندازد

تا که سربازها درو بشوند

پیرهن های تکه پاره شده

غیرممکن شدست نو بشوند

 

 

مرد یک بخش هست ،جنگ او را

می تواند هزار بخش کند

سرفه می کرد هی تفنگ شما

تا که ویروس مرگ پخش کند

 

 

 

جنگ یک مرد وصله پینه شده

در لباسی پر از غم و درد است

جنگ با کل مرد های جهان

جنگ با هر چه مرد نامرد است

 #محمدعلی مرادزاده


محمدعلی مرادزاده | دوره ششم آفتابگردان ها

16 خرداد 1396 1677 1 5

سجده آخر

 

بگذار بر زانوی این حسرت نیفتم

پیشم بمان تا اینکه از حرمت نیفتم

محکم تو را چسبیده ام مانند شاهی

بدنام خواهم شد که از قدرت نیفتم

من دوس-تت-تت،دوس_دا_دا،کاش این بار

ساکت شوم پیشت به این لکنت نیفتم

یک تکه نان هستم مرا یک گوشه بگذار

پرتم نکن بگذار از برکت نیفتم

امشب قنوتم پیش بالایی قبول است

                                                                        اما اگر در آخرین رکعت نیفتم 

#محمدعلی مرادزاده


محمدعلی مرادزاده | دوره ششم آفتابگردان ها

16 خرداد 1396 1592 0 5