شنبه, 01 اردیبهشت,1403 |
گزارش دومین کارگاه نقد شعر اردوی سوم آقایان دوره ششم
 

گزارش دومین کارگاه نقد شعر اردوی سوم آقایان دوره ششم

پنجشنبه، 19 بهمن 1396 | Article Rating

دومین کارگاه نقد شعر اردوی سوم دوره ششم آفتابگردان ها عصر چهارشنبه با حضور میلاد عرفان پور، مبین اردستانی و بهمن بنی هاشمی و با شعرخوانی 7 شاعر آفتابگردان برگزار شد.

در ابتدای این نشست «محمدمهدی هرمزی» شاعر گیلانی به خوانش شعری با این مطلع پرداخت: « فالگیر عکس تو را در ته فنجان دیده/ گفت تعبیر مرا حال پریشان دیده». میلاد عرفان پور با بیان اینکه بعضی ردیف ها انتخابشان قسمت عمده ای از موفقیت شعر را تضمین می کند، گفت: ردیفی که این شاعر جوان انتخاب کرده نیز از این نوع ردیف هاست و بار معنایی متعددی دارد. برای مثال غزل آقای بیابانکی با ردیف درآوردیم، به گونه ای است که حتی شاعر جوان و نسبتا کم تجربه هم می تواند از پس آن به خوبی بربیاید و به کشف های تازه ای برسد.
وی ادامه داد: بعضی ایرادهای زبانی در این شعر دیده می شود که می توان با ویرایشی دیگر این نواقص را هم رفع کرد.
«سجاد روانمرد» از بروجرد شاعر دیگری بود که غزلی آیینی با این مطلع خواند: «گنبد تو می شود از مادرم همرازتر/ مشت دل را می کنم پیش تو آقا بازتر»
بنی هاشمی در نقد این شعر تصریح کرد: توجه به سکت های موسیقایی باید مدنظر شاعر باشد. برای مثال در مصرع اول  "گنبد تو" دارای نوعی اختیار شاعری است که از بار موسیقی شعر کاسته است.
اردستانی نیز بیان کرد: معمول این است که بیت اول معنای شسته رفته داشته باشد و مخاطب را دچار ابهام نکند اما متاسفانه بیت اول این فصیح و شیوا نیست و شاعر باید به این نکته توجه لازم را داشته باشد. بیتِ «بارها از درد گفتم پابه پای من گریست» از نظر موسیقی و زبان بیت خوبی است اما از لحاظ منطق شعری برای من باورپذیر نشد که پنجره فولاد چرا گریست.
«سیدحسین میری» شاعر قمی نیز در ادامه این کارگاه به قرائت غزلی با این مطلع پرداخت: «محاق بود شبی مست باده آمده بود/ به کوخ یخ زده ام ماهزاده آمده بودم»
اردستانی در خصوص این شعر بیان داشت: شاعر در بیت ها روایت را به خوبی همراه هم کرده و بدون اینکه محور افقی را رها کند کلیت منسجمی در شعر ارائه داده است. گاهی شاعرها حواسشان پرت از انسجمام بیت ها می شود و گاهی  نیز به شعر به عنوان سلول واحد نگاه می کنند. در آن هنگام است که پرداختن به جزییات با ایرادهایی همراه خواهد بود. تر و تازگی این غزل بسیار ستودنی است. از سوی دیگر نوع پرداخت فرمی هر بیت هم نسبت به هر بیت تنوع داشت.
بنی هاشمی افزود: غزل بسیار منسجمی بود. نکته اول توجه به الفاظ بماهو الفاظ بود. مهم ترین حوزه هنرنمایی شاعر در زبان است و توجه به لفظ اصلی ترین عنصری است که مخصوص شعر است و این توجه در هنرهای دیگر به شدت و اهمیت شعر وجود ندارد. زبان اندیشی نکته مثبت این غزل بود چرا که شاعر از واژه هایی استفاده کرده بود که علاوه بر معنایی ظاهری معنایی درونی و غیرمستقیم هم داشت.
«علی غلامی» نیز شاعر گرگانی دیگری بود ک ترانه ای با این مطلع خواند: « دلم یه جور گیره/ تو کار عشق تو که/ دیگه نمی تونم/ که پامو پس بکشم/ شمال شرجیه و/ جنوب آلوده اس/ هوامو داشته باش/ بذار نفس بکشم»

اردستانی در رابطه با این ترانه بابیان اینکه راحت سخن گفتن این ترانه برای من مخاطب دل نشین است، تاکید کرد: در کنار این نکات مثبت، پرداختن استعاری در بیت های دوم و سوم و بی فاصله سراغ حرف هایی رفتن که انگار اصلا تمام شعر برای گفتن آن مضمون بوده است، گسست فکری برای مخاطب ایجاد می کند. در واقع استفاده از زبان استعاری و صریح شعر را برای مخاطب مبهم می کند.
بنی هاشمی نیز بیان کرد: این ترانه اگر به منزله همراهی با موسیقی سروده شده است چند ویژگی مثبت برای اجرا با آهنگ دارد. تداعی واژه ها به زبان مردم نزدیک بود و همین موضوع درک شعر را برای مردم آسان مس کند. از طرف دیگر شرح و بسط استعاره ها هم  تکنیک بسیار قابل توجهس بود که در این جا به خوبی به آن توجه شده است.
«امیرمحمد نیرومند» از اصفهان نیز دیگر شاعری بود که چارپاره ای خواند: «یکی از عصرهای پاییز است/ پل خواجو همان حوالی هاس/ خوبه حال دلم ولی... اما.../ اصل قصه همین ولی... اماس»
بنی هاشمی در نقد این چارپاره خاطرنشان کرد: چارپاره های امروز غالبا در مصرع چهارم دارای تاکید و ضربه اند اما در چارپاره های قبل از انقلاب عنصر روایت پررنگ تر است. مصرع «روی دردش کشید پایش را...» دارای وجه استعاری است که با توجه به صویر کشیدن واقعی در مصرع های پیش در تضاد است و یکدستی شعر را برهم زده است.
اردستانی نیز بیان کرد: این ترانه جزو ترانه های قصه گو است ولی آن توقعی که در بستن قصه، از ترانه سرا انتظار می رود در این شعر وجود ندارد. در ترانه موسیقی قافیه خیلی مهم است و نباید به این نکته بی توجه بود.
عرفان پورنیز تاکید کرد: چارپار هم نوعی مثنوی است  به همین دلیل همانطور که در مثنوی های موفق از قافیه های خاص و خوش آهنگ استفاده می شود در چارپاره هم باید این نکته رعایت شود.
«علی فانی یگانه» از آبادان غزلی با این مطلع خواند: «یا عشق آتش می زند آخر من ما را/ یا اینکه آتش می زند دوزخ تن ما را» و بنی هاشمی در خصوص این شعر عنوان کرد: شاید بشود گفت هیچ یک از ابیات ایراد خاصی نداشت اما بعضی ابیات صرفا ابیات بی ایراد بود و اتفاقی نداشت.
«رضا کمالی» از شیراز نیز غزلی با این بیت آغازین خواند: «من سایه ای ست حک شده بر قعر غارها/ غاری که عنکبوت تنیده به تارها».
در ادامه بنی هاشمی با بیان اینکه شعر خیلی خوبی بود، گفت: یکی از ویژگی هایش استفاده از تداعی آزاد بود به طوری که شاعر مسیر روایت را به تداعی ها می سپارد تا ‌آن تداعی ها روایت را پیش ببرند.
اردستانی نیز بیان کرد: دو گونه ابهام در شعر داریم؛ یک گونه زیبا و مفید است و زیباشناسان غربی هم آن را می پذیرد. گونه ای دیگر نیز زمانی است که با تعقید همراه است. یک تلاش  زبانی مطلوب در این شعر وجود دارد که مثل کوهستان مه گرفت دارای ابهامی زیباست. در جاهایی نیز زبان دچار سستی شده است و شعر بین این دو ابهام خوب و بد مانده است.

تصاویر
  • گزارش دومین کارگاه نقد شعر اردوی سوم آقایان دوره ششم
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: