شنبه, 01 اردیبهشت,1403 |
کارگاه شناخت حافظ
 

کارگاه شناخت حافظ

ﺳﻪشنبه، 24 بهمن 1396 | Article Rating

قربان ولیئی در کلاس «شناخت حافظ» در اردوی سوم دوره ششم آفتابگردان ها با اشاره به وجوه عمده شاعری حافظ اظهار داشت: این وجوه خطوط متمایزکننده شخصیت شعری حافظ است. به عبارت دیگر اینکه چه چیزی حافظ را به یکی از پنج شاعر برتر زبان فارسی تبدیل کرده است را باید در این وجوه پیدا کرد.
این استاد ادبیات فارسی افزود: در تاریخ ادبیات شبیه شعر حافظ کم نیست. چنانکه بعضی ها معتقدند حافظ از مضامین شاعران قبل از خود سرقت کرده است. اما به تعبیر ادیبی حافظ چنان کالا را ربوده که نه تنها چند روز که گویا چندین قرن این کالا به او تعلق داشته است.
وی افزود: یکی از مهم ترین وجوه اندیشه وی است. حافظ کسی است که در درجه اول اندیشمند بود. به این معنا که کار همیشگیش این بوده که در خود و هستی و هستان بینیدیشند. این موضوع ماجرایی است که سده ها در شعر فارسی غایب است.
ولیئی ادامه داد: آن اکسیری که حافظ با آن توانست میراث شعری گذشته خود آن ها را از آن خویش کند و ما نتوانیم او را سارق ادبی بدانیم، اندیشه وی است. یعنی در شعر حافظ می توان یک نظام اندیشگی پیدا کنیم. من، خدا، جهان و جامعه محورهای این اندیشه هستند.
این استاد ادبیات فارسی عنوان کرد: تعادل شعری ویژگی دیگر شعری وی است. حافظ دربرابر احساسات دست پاچه نمی شود بلکه در برابر این احساسات چیره است و اگر شاعری بازیچه احساساتش باشد، شاعر واقعی نیست. چون در صورت هجوم احساسلت سامان ذهنی آدم از هم گسسته می شود بنابراین شاعر واقعی کسی است که از حال خود بزرگتر باشد.
وی افزود: حافظ در زمینه عاطفه، موسیقی، زبان، بیان و سایر پدیده های شعر در اعتدال است و هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد. در شاهکارهای ادبی در سراسر جهان اگر شاعری راوی عواطف خود باشد شاهکار درست نمی شود. شاهکارهای ادبی از دیدگاه احساسی طیف وسیعی از عواطف انسانی را شکل می دهند.
ولیئی ادامه داد: شعر حافظ از این نوع آثار ادبی است چون شاعر به آن توانایی رسیده که یکی باشد ولی بتواند به جای هزاران نفر حرف بزند و حافظ در این ویژگی نظیری ندارد. 
استاد دانشگاه قزوین تصریح کرد: در شعر حافظ تنوع عاطفی وجود دارد و این به معنای تصنع نیست تا چندگونگی احساسات را در شعرش تجلی دهد. بلکه باید توانایی این را داشته باشد که خود را جای هرکس قرار دهد. این امر ریشه در نبوغ ذاتی حافظ دارد و هر شاعر بزرگی نیز واجد این ویژگی نیست.
وی افزود: حافظ وجوه تناقض های وجودی روان آدمی را نشان می دهد. حافظ بیشتر به توده مردم نزدیک است چون نه ملکی است نه ملکوتی. بلکه معلق است و الهیاتش هم الهیات تعلیقی است و قصدش این است که تکلیف مخاطب را روشن نکند. در حالیکه در عصر ما بلای بشر این است که هر چیز را با قطعیت تام بگوید؛ این است و جز این نیست. به همین دلیل است که بعضی متفکران حافظ را مصلح اجتماعی می نامند 
ولیئی ادامه داد:. در حوزه تخیل شعر حافظ پیچیده نیست و گویی هدفمند صورخیال را صید می کند. کمااینکه استفاده او از ایهام نشان دهنده این است که حافظ در بلاتکلیف گذاشتن مخاطب در خصوص الهی یا زمینی بودن شعرهایش قصد و عمد دارد.
استاد دانشگاه قزوین خاطرنشان کرد: زبان در شعر حافظ یکی از ابعاد عجیب شعر اوست. زبان تراش خورده و تغزلی و الماس گونه اوست که محصول ممارست او در قرآن و تفسیرهایی چون کشاف و زمخشری و شعر گذشته هاست. خواندن شعر از واجبات شاعر است اما چگونه خواندن شعر را نه در دانشگاه ها به ما آموزرش داده اند و نه در جلسات ادبی.
وی ادامه داد: در گذشته چون منابع مطالعاتی گسترده نبود نوع خواندن منابع شگفت انگیز بوده است. مدت ها است که تورقی و تفننی مطالعه می کنیم ولی در گذشته چنین نبوده است. شاعر امروز باید به گونه ای شعر بزرگان را بخواند که در برابر هر کلمه بگوید چرا این کلمه و چرا کلمه ای دیگر نه تا دلیل استفاده از هر یک از کلمات را بداند. شعر حافظ شعری است که کلمه در آن اصالت دارد.
ولیئی با اشاره به موسیقی شعر حافظ گفت: حافظ ذهن بسیار منسجم موسیقایی دارد چنانکه برای مثال در یک شعر حافظ موسیقی تمام بیت را با زنگ قافیه متناسب می کند.
این شاعر و منتقد ادبی درخصوص شکل و فرم در شعر حافظ تصریح کرد: ظاهرا در شعر حافظ فرم وجود دارد و گویا در هر بیت غزل های حافظ با استقلال مواجهیم ولی جای این پرسش می ماند که چرا سال هاست با خواندن هر غزل حافظ احساس تفرغ عاطفی نمی کنیم.
وی ادامه داد: جواب این است که چون علی رغم استقلال هر بیت ژرف ساخت هر شعر حافظ در یک سو هستند. عده ای معتقدند شعر باید انفعال نفسانی داشته باشد و باعث ایجاد حس عاطفی شود که در شعرهای حافظ وجود دارد.  در واقع تاثیرگذاری هر شعر واحد است که همان وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است.
ولیئی با اشاره به وجه طنز در شعر حافظ عنوان کرد: در جوامع دینی مبشر شادی بودن خیلی مهم است چون اساسا جامعه دینی مستعد گریستن است گرچه در ذات دین چنین اقتضایی وجود ندارد. این امر نیز به قول حافظ به خاطر عبوس زهد است. حافظ در شرایط نابه سامان قرن 8 شعر شاد و طربناک می سراید به طوری که شوخی کردن با مقدسات در شعرهایش به وفور دیده می شود.
این منتقد ادبی ادامه داد: این طنز از شفقتی حاصل می شود که مصلحان به آدمیان دارند. بار سنگینی که جوامع دینی بر دوش آدمیان می گذارد و آن ها را دچار تناقض می کند جز با زبان طنز رفع نمی شود. کسی که خودش حزن ناشی از عاشورا را چشیده زیاد تاب نشستن در مجالس سوگ را ندارد ولی کسی که نچشیده از شب تا روز می تواند برایتان روضه بخواند.

 

تصاویر
  • کارگاه شناخت حافظ
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: