شنبه, 01 اردیبهشت,1403 |
«مخاطب گراییِ بیش از حد، بلای جان شاعران دهه هفتادی است.»
میلاد حبیبی در گفتگو با سایت آفتابگردان‌ها:
 

«مخاطب گراییِ بیش از حد، بلای جان شاعران دهه هفتادی است.»

جمعه، 15 تیر 1397 | Article Rating

میلاد حبیبی، متولد شهریور 1373، ساکن خمینی‌شهر و دانشجوی مقطع کارشناسی رشته حسابداری است. حبیبی تا کنون برگزیده بیش از پنجاه جشنواره و کنگره شعر کشور اعم از هفتادودو خط اشک، یار و یادگار، محتشم، مهر بهمن و... بوده است.

در ادامه مصاحبه سایت آفتابگران‌ها با میلاد حبیبی، عضو دوره چهارم آفتابردان‌ها را بخوانید:

 

میلاد حبیبی ، یک شاعر 24 ساله که تا به امروز در بیش از پنجاه جشنواره و کنگره برگزیده شده است. با این حساب باید شعر را از سنین پایین شروع کرده باشید. درست است؟

 

نمی‌دانم دوران هنرستان سن پایینی برای شعر گفتن حساب می‌شود یا خیر، اما من از همان سن شروع کردم و سال 93 یا 94 بود که رفت و آمد در فضای شعر کشور را شروع کردم.

 

پس به نسبت پیشرفت خوبی در طی چهار سال اخیر داشتید. عامل اصلی این پیشرفت را چه می‌دانید؟

 

ممنونم از لطف شما. حقیقتش سعی کرده‌ام برای خودم محدودیتی ایجاد نکنم. سعی می‌کنم از هرکسی چیزی یاد بگیرم، هم از شاعران خوب، خوبی‌هایشان را یاد بگیرم و هم سعی می‌کنم از شعر خوب، دلایل خوب بودنش را بفهمم و در سرودن شعرهایم استفاده کنم.

 

شما حضور کمرنگی در جلسات شعر دارید؟ آیا این موضوع دلیل خاصی دارد یا صرفاً یک انتخاب شخصی است؟

 

جلسه‌ی شعر خوب، اگر هرهفته هم آدم برود خوب است. مثلاً در اصفهان اگر وقت کنم جلسه‌ی شعری بروم یا به «انجمن شعر نارنج» می‌روم یا به «محفل شعر انگور». چون در این جلسات ضمن نبود رودربایستی در مسائل فنی‌، شاکله‌ی اصلی آن‌ها را رفاقت و محبت تشکیل می‌دهد. به طور کلی چیزی که باعث می‌شود بنده به عنوان شاعرِ نوعی از جلسه‌های شعر فراری باشم این است که انجمن‌ها غالباً چیزی به شاعر اضافه نمی‌کنند. باعث نمی‌شود شاعر وقتی به خانه رفت یک شعر جدید بگوید، بلکه بیشتر یک کرسی است برای احترام به شاعران با تجربه‌تر. انجمن‌ها بیشتر فقط به پرستیژ شاعران با تجربه کمک می‌کند نه به پیشرفت شاعران جوان. منتقدین انجمن‌ها سلایق و عقایدِ فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و حتی ادبی خود را به عنوان حکم حکومتی به حاضران القا می‌کنند. به همین دلیل برایم دوست داشتنی نیستند، دست خودم نیست. این جور خودبرتربینی‌ها را نمی‌توانم تحمل کنم. برای همین ترجیح می‌دهم خلوت خودم را با این هیاهوها عوض نکنم.

 

بدون شرکت در جلسات و انجمن‌های شعر، چگونه از نظرات منتقدان درباره نوسروده‌های خود بهره‌مند می‌شوید؟

 

خب معمولاً برای آقای «محسن قاسمی»، که مطالب بسیاری از ایشان یاد گرفتم، یا برای «سرکار خانم کرباسی»، که همیشه به من و شعرهای من لطف داشتند و همیشه به بنده کمک کردند می‌فرستم. و یا صبر می‌کنم تا به همان انجمن‌هایی که گفتم بروم و برای دوستانی مثل آقای ناصحی شعرم را بخوانم. به نظرم آدم باید شعر را برای منتقدی بخواند که دنبال دستگیری از شاعر باشد، نه مچ گیری. این بزرگوارانی که نامشان را بردم واقعاً این ویژگی را دارند. البته برای دوستان نزدیکم هم می‌فرستم و از نظرات آن‌ها استفاده می‌کنم.

 

شما به جلسه شعر نارنج اشاره کردید که یکی از جلسات استانی مؤسسه شهرستان ادب است، شما هم عضو دوره چهارم آفتابگردان‌ها هستید. آیا جلسه نارنج باعث آشنایی شما با دوره های آموزشی آفتابگردان‌ها شد؟

 

خیر، من اول عضو این دوره‌ها شدم و بعد از طریق دوستان در این دوره‌ها فهمیدم که چنین جلسه‌هایی هم هستند.

 

آیا دوره آفتابگردان‌ها توانسته در پیشرفت ادبی شما سهمی داشته باشد؟

 

ببینید همه‌ی کسانی که عضو این دوره‌ها می‌شوند، شاعر بودنشان محرز شده است. یعنی قبلاً اساتیدی داشته‌اند، قافیه و ردیف واستعاره و تشبیه و سبک‌های ادبی و... را کم یا زیاد از کتاب‌ها یا اساتیدی یاد گرفته‌اند و بعد به جمع آفتابگران‌ها پیوسته‌اند، من هم از این قاعده مستثنی نبودم. اما خب ویژگی بسیار خوب مؤسسه شهرستان ادب و مجموعه آفتابگردان‌ها این است که شاعران جوان را دور هم جمع می‌کند، فرصت هم‌نشینی و هم‌صحبتی با شاعران شناخته شده‌ی کشور را به جوان‌ترها می‌دهد و از همه مهم‌تر جایی است که به غیرتهرانی‌ها هم فرصت دیده شدن می‌دهد. مسئولین مؤسسه از موفقیت‌های ما خوشحال می‌شوند و از شکست‌های ما ناراحت. دوستان من در آفتابگردان‌ها خانواده‌ی من هستند یعنی در کنارشان احساس غربت نمی‌کنم.

 

شما در جلسه دیدار شاعران با رهبری شعر خواندید. از آن دیدار بگوید. آیا خاطره خاصی از آن شب دارید؟

 

خب آن دیدار برای من خیلی خاص بود و به تبع هر لحظه ی آن برای من خاطره است، اما بهترین اتفاق آن شب این بود که حضرت آقا شعرم را دوست داشتند و خواستند یکی از ابیاتم را تکرار کنم و بعد از شعرخوانی ماشاءالله گفتند.

 

شما یک شاعر دهه هفتادی هستید، دهه ای که تقریبا می‌توان از آن به عنوان جوان‌ترین دهه شعر معاصر یاد کرد. نظرتان درباره شعر و شاعران این دوره چیست؟

 

آینده غربال از پی می‌آید و فردا راجع به شعر امروز قضاوت خواهد کرد. اما چیزی که مشخص است این است که شعر این دهه هم تجربیات خوب و بد گذشتگان را در کنار خود دارند و هم مسیرهایی را دارد تجربه می‌کند که دیگران تجربه نکرده‌اند اما دو مسئله وجود دارد که به نفع شاعران این دهه نیست. اولی تعیین تکلیف کردن منتقدان برای شاعران این دهه است. یعنی نگاه صفر و صدی به شعر این دهه دارند. مثلاً میگویند: «شاعران دهه هفتاد همه مقلّد هستند پس موفق نیستند!» یا آن‌ها را صرفاً شاعران جشنواره‌ای می‌دانند که شعرشان فقط برای برگزیده شدن در کنگره‌ها خوب است. این آیه یأس خواندن‌ها خوب نیست. همان طور که گفتم باید منتظر ماند تا آینده بیاید و تکلیف را مشخص کند. مسئله ی دوم هم اگر به طور خودمانی بخواهم بگویم «جوزدگی» ما دهه هفتادی‌ها است. خصوصاً که شعر امروز ما گره محکمی به فضای مجازی خورده است. مخاطبگرایی بیش از حد، بلای جان شاعران دهه هفتادی است، چیزی که نهایتاً به تائیدطلبی می‌انجامد. ما یک شبه می‌خواهیم خداوندگار شعر معاصر بشویم، پس سریع شعر را می‌گوییم و در چند گروه تلگرامی ارسال می‌کنیم و بعد از چند ماه که دیگر تعریف و تمجیدها به حد نصاب رسید کتاب چاپ می‌کنیم، غافل از این که آن مخاطبی که برای شعرهایمان در گروه‌های تلگرام لایک می‌فرستاد، اگر اهل کتاب خواندن بود وضعمان این نبود! کوچکترین موفقیت خود را در را فضای مجازی به اشتراک می‌گذاریم تا به مخاطب عامِ از همه جا بی خبر بگوییم: «آی ایهاالناس ببینید من چقدر شاعر مهمی هستم، لطفاً مرا تحویل بگیرید!»

یادم می‌آید چند وقت پیش در یک گروه تلگرامی یکی از دوستان شاعر روزی چندبار خبر برگزیده شدنش در جشنواره‌ای را در گروه می‌فرستاد و این ارسال‌ها و بازارسال‌ها تا چند هفته ادامه داشت. خب این چه معنی دارد؟ «مُشک آن است که خود ببوید / نه آن که عطار بگوید.» البته این اتفاق جنبه مثبتی هم دارد، به این صورت که در دوران ما کثرت شاعر، فضای رقابتی ایجاد کرده است، اما رقابت در کسبلایک‌های بیشتردر فضای مجازی، راه صحیحی نیست. شاعران دهه هفتاد از جمله خودم خیلی راه داریم تا به سر منزل مقصود برسیم. هم به دل کندن از بَه بَه و چَه چَه‌های مخاطب عام نیاز داریم و هم به خویشتنداری در برابر منتقدان.
به قول صائب تبریزی:
صائب دو چیز می‌شکند قدر شعر را
تحسین بی‌تمیز و سکوت سخن شناس

 

و اما کلام آخر...

 

ممنونم از توجهتان و زحمات خالصانه‌ای که برای نشریه الکترونیکی آفتابگردان‌ها می‌کشید.

تصاویر
  • «مخاطب گراییِ بیش از حد، بلای جان شاعران دهه هفتادی است.»
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: