جمعه, 31 فروردین,1403 |
«آغاز به کار پرونده شعر کودک و نوجوان»
بخش پرونده های سایت آغتابگردانها با پرونده شعر کودک و نوجوان فعالیت خود را آغاز کرد:
 

«آغاز به کار پرونده شعر کودک و نوجوان»

شنبه، 01 اردیبهشت 1397 | Article Rating

در اولین روز اردیبهشت ماه که روز بزرگداشت سعدی صاحب سخن است، اولین مطلب پروندة شعر کودک و نوجوان _ اولین پرونده از مجموعه پرونده های سایت آفتابگردانها_ که شامل سروده های کودک و نوجوان آفتابگردانهاست که پیش از این در مجله خبری آفتابگردانها منتشر شده است؛ را باهم میخوانیم:

 

  1. فاطمه غلامی _ دوره پنجم آفتابگردانها

 

رو میز کوچک من

یک قاب عکس زیباست

تو عکس، بابا کنار

یه تانک جنگی پیداست

 

بابام میگه که این عکس

مال جوونیاشه

نگاه من همیشه

خیره به اون چشاشه

 

چشماشو بابای من

تو جبهه جا گذاشته

اما یادش نمونده

اونو کجا گذاشته

 

وقتی میگه خاطره

از دوستای شهیدش

بارون می یاد نم نمک

از چشمای سفیدش

 

هر جا میره بابایی

پلاکشم باهاشه

بابام یه قهرمانه

مدال اون عصاشه

 

  1.  

هدیه به پیشگاه پیامبر مهربانی

 

یک شب میان آسمان ها

صدها فرشته ریسه بستند

با چلچراغی از ستاره

تاریکی شب را شکستند

 

باران رحمت چکه چکه

بارید آن شب بر دل خاک

زیبا تر از ماه و ستاره

آمد به دنیا غنچه ای پاک

 

چشمان خود را باز کرد و

دنیا پر از عطر خدا شد

نام محمد از همان روc

ذکر لب سجاده ها شد

 

  1. حدیثه هاشمی _ دوره پنجم آفتابگردانها

توی خیابان

می خواند آواز

آن مرد تنها

همراه یک ساز

 

یک دشت پر گل

توی صدایش

فصل بهار است

در دست هایش

 

پوشانده با واکس

او صورتش را

اما لباسش

سرخ است و زیبا

 

چشمان او هست

مانند بابا

رفتم به مادر

گفتم همین را

 

مادر به من گفت

با خنده دیروز

بابای تو هست

یک حاجی فیروز

 

  1. رسول مختاریان _ دوره ششم آفتابگردانها

 

آهای تو که رو دفترت

دو سه تّا عکس ""بَت مَنه""

یعنی میخوای به من بگی

""بَت مَنه"" بهتر از منه؟

 

آهای تو که کشتی کجو

همیشه دنبال می کنی

حضرت عبَاسی بگو

با چیِ اون حال می کنی؟

 

دلم گرفته ، دلخورم

دلخورم از کار شما

داده نهال دشمنم

تکیه به دیوار شما

 

کاش بدونی که کشورت

یه دنیا اسطوره داره

شک ندارم دنیا پیش

شکوهشون کم میاره

 

دلخورم از دست خودم

چی داره میاد به سرم

این طرفی راه تو نیست

چشماتو واکن پسرم

 

 

  1. فاطمه فرزانه _ دوره چهارم آفتابگردانها

 

دانه با بهار

یک قرار داشت

باز هم بهار

دانه را سر قرار کاشت!

دانه بی‌قرار شد؛ جوانه زد!

 

  1. طیبه یونسی _ دوره پنجم آفتابگردانها

 

صندلی اتاقم

غصه داره نشسته

برای اینکه دیروز

افتاده پاش شکسته

 

رفتم پیشش نشستم

دس کشیدم روی پاش

جیغی زد و به من گفت

دردم میگیره یواش

 

گفتم که صندلی جون

دوست بابام نجاره

امروز میاد خونمون

دارو برات میاره

 

اون خیلی مهربونه

همیشه هم میخنده

با چکش و چن تا میخ

زخم تو رو میبنده

 

  1. سیده نرگس میرفیضی _ دوره چهارم آفتابگردانها

 

فرشته‌ی قشنگی

نوشت روی گل‌ها:

از آسمان رسیده

امام سومِ ما!

 

کنار آن فرشته

پریدم و پریدم

سوارِ بادبادک

به کربلا رسیدم

 

مرا به تو رسانده

دو بالِ بادبادک!

امام مهربانم!

تولدت مبارک!

 


 

تصاویر
  • «آغاز به کار پرونده شعر کودک و نوجوان»
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: