شنبه, 01 اردیبهشت,1403 |
«هر کسی از ظن خود، شد یار حافظ»
آخرین کلاس اولین اردوی آقایان دوره هفتم آفتابگردانها:
 

«هر کسی از ظن خود، شد یار حافظ»

شنبه، 13 مرداد 1397 | Article Rating

اولین برنامه روز آخر کلاس «آشنایی با بزرگان شعر فارسی» بود که با محوریت حافظ و با حضور دکتر محمدرضا ترکی، شاعر و استاد دانشگاه، برگزار شد. او ابتدا به مقایسه‌ای اجمالی بین سعدی و حافظ پرداخت و گفت: «در طول تاریخ، علی‌الخصوص در دوران معاصر بسیاری صریحاً به سعدی فحش و ناسزا داده­اند و دایره دشمنان و منتقدان سعدی از کمونیست‌ها که او را طرفدار سرمایه‌دارها می‌دانند، تا متفکران و شاعران بزرگ معاصر را در برمی‌گیرد.» وی در ادامه اضافه کرد: «البته قسمتی از این دشمنی‌ها به علت بلد نبودن متن فارسی است؛ چون هرکس زبان فارسی و داستان‌پردازی را بداند متوجه بی‌اساس بودن این انتقادات خواهد شد ولی با این حال ما دو کتاب مبسوط درباره اتهامات به سعدی داریم و همواره شاهد جدال‌های فراوان در این زمینه بوده‌ایم». او سپس به تبیین دلیل این خصومت‌ها پرداخت و گفت: «اما اغلب این دشمنی‌ها از نظر من به این خاطر است که از سعدی نمی‌شود سوءاستفاده کرد، چون به صراحت موضع‌گیری کرده و مصادره به مطلوب او کار بسیار دشواری است پس دشمنی برمی‌انگیزد».

وی در ادامه با بیان اینکه برای حافظ این ماجرا تا حدود زیادی متفاوت است گفت: «در این مورد حافظ برخلاف سعدی دشمنان زیادی ندارد و او را معمولاً شخصیت محبوبی می‌دانند». او سپس در توضیح دلایل این تفاوت افزود: «این تفاوت عللی دارد. یکی از آن‌ها ذات شعر حافظ است که به‌نوعی تفسیرپذیر و تحلیل‌پذیر است و آیینه‌ای است که هرکس می‌تواند خود را در او ببیند و این ویژگی سبب می‌شود که جریان­های متفاوت در آن طمع بکنند و هرکس از هر فرقه‌ای که هست حافظ را از جنس خودش بداند. البته باید باز هم توجه داشت که در این تفسیرها به‌نوعی افراد تنها خودشان را در حافظ می‌بینند و می‌توان شخصیت افراد را با تفسیرشان از حافظ فهمید».

شاعر «فصل فاصله» در ادامه با اشاره به تعدادی از این تفاسیر آن‌ها را نامعتبر دانست و گفت: «نظریات و تفاسیر درباره شعر حافظ بسیار است، برخی گفته‌اند او نسبی‌گراست و حقیقت را نفی کرده است، برخی نیز او را یک لیبرال و فردی اهل سازش دانسته‌اند، برخی او را سوفسطایی و برخی دیگر کفر گو و ملحد خوانده‌اند و حتی عده‌ای به او نسبت فساد اخلاقی داده‌اند. اما با اندکی تأمل در ادله هر دسته می‌توان آن‌ها را یکسونگرانه و بی‌اعتبار دانست. زیرا بسیاری از الفاظ به‌کاررفته در شعر حافظ تحول معنایی پیداکرده است و باید این الفاظ در فضای زمان حیات حافظ درک شود. واژه‌هایی نظیر مغ، باده، شراب، شاهد و... به‌مرور تحول معنایی یافته‌اند و البته باید به این موضوع هم توجه کرد که کل این جریانات در شعر حافظ نماد هستند که البته بحث پیرامون آن طولانی و مفصل است».

او سپس در ادامه به بررسی نظریات و تفاسیر دیگری که درباره حافظ وجود داشته پرداخت و گفت: «برخی گفته‌اند که حافظ زرتشتی بوده است؛ چون از پیرمغان سخن گفته اما این‌ها توجه نمی‌کنند که مغ، گبر و کلمات از این دست در متون قدیم معنای عام دارد و در معنای مطلق نامسلمان به کار رفته­اند و منظور زرتشتی نبوده است. این مورد نیز به علت فرهنگی بوده است که در آن زمان، کفر را ملی واحد می‌دانسته و بین فرَقَش تفاوتی قائل نبوده است.» او سپس به سراغ نظری رفت که معتقد است حافظ شخصیتی شراب‌خوار و اهل می‌گساری بوده و گفت: «ما معتقد نیستیم که حافظ معصوم بوده است و برای او وجه قدسی قائل نیستیم. ما به عنوان یک شاعر و شخصیت ادبی درباره‌اش حرف می‌زنیم و از همین دیدگاه هم اگر بنگریم، خواهیم دید که این نظریات چقدر بی‌پایه و اساس­اند. حتی در برخی موارد صاحبان این‌گونه نظریات اشعار حافظ را بدون مرجعی باب میل خود تغییر داده‌اند که صریحاً نشان از غرض‌ورزی و عدم تعادلشان دارد».

 این استاد دانشگاه سپس با بیان اینکه علاوه بر ذات تأویل‌پذیر اشعار حافظ عامل دیگری نیز در ایجاد این جریانات متعدد و گاه متضاد وجود دارد، گفت: «مقدار زیادی از این تعدد آرا مربوط به جریانات برون‌متنی است و جریانات برون‌متنی همین جریانات حاکم بر تفکر امروز است. تأثیر این جریانات این‌گونه بوده است که هرکدام از آن‌ها سعی کرده‌اند از شعر حافظ ایدئولوژی بسازند و از جایگاه حافظ برای اقناع کردن جامعه استفاده کنند». او در ادامه با بیان لزوم شناخت این جریانات برای تحلیل درست از ادبیات امروز گفت: «اگر جریان ادبیات معاصر را دسته‌بندی کنیم به چند جریان اصلی می‌رسیم. یکی از آن‌ها جریان ملی‌گراست که از مشروطیت به بعد شکل گرفت و معتقد بود که باید یک هویت ملی ایجاد شود که مردم حول این اندیشه انسجام بیابند تا بعدها آینده ایران را با آن بسازیم. پیروان این جریان در ادبیات نیز بسیار فعال بودند و شروع به تصحیح متون گذشته کردند که از نمونه‌های برجسته آن می‌توان تصحیح دیوان حافظ توسط قزوینی و تصحیح دیوان سعدی از فروغی را نام برد.»

وی در ادامه معرفی جریانات اصلی ادبیات معاصر به سراغ جریان باستان‌گرایی رفت و گفت: «این جریان تندتر از ملی‌گراهاست و اغلب در آن اندیشه‌های نژادپرستانه و تعصبات ایرانی و آریایی موج می‌زند. این جریان از دوره رضاشاه به بعد بسیار قدرت گرفت و همواره تحت حمایت حکومت پهلوی بود که البته ثمرات ناگواری همچون تجزیه خواهی و اختلافات قومی و زبانی را به وجود آورد.»

او سپس به دو جریان چپ‌ها و جریان مذهبی‌ها نیز اشاره کرد و هرکدام از آن‌ها را در مواردی دارای نفوذ و هژمونی دانست و در ادامه به بررسی برخی جریانات بعد از انقلاب پرداخت و گفت: «از دهه هفتاد به بعد دوباره جریان روشنفکری که بعد از مشروطه شکل‌گرفته بود احیا شد و وارد حکومت نیز گردید. این جریان معتقد بر یک چرخه تکنولوژی و اقتصاد و قدرت است که برای باقی­ماندن، باید به آن پیوست و مرکز این جریان را آمریکا می‌داند. این‌ها با هر شرایطی حاضر به مذاکره با این چرخه هستند و برای آن هر تلاشی نیز می‌کنند. اما در کنار این جریان باز جریانات دیگری نیز هست که می‌توان از آن‌ها به جریان نواندیشی دینی اشاره کرد. این جریان نیز دارای رده‌های مختلفی است و غالباً انحرافات و کژفهمی‌های عمیقی در نظریاتش قابل مشاهده است».

او در پایان با تأکید دوباره بر لزوم شناخت این جریان‌ها برای تحلیل درست از مسائل موجود ازجمله مسائل ادبی، شاعران جوان را به مطالعه تاریخ توصیه کرد و آن‌ را لازمه فهم درست این‌گونه مباحث دانس

 

تصاویر
  • «هر کسی از ظن خود، شد یار حافظ»
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: