شنبه, 01 اردیبهشت,1403 |
کارگاه نقد 1
گزارش اولین کارگاه نقد اخرین اردوی آقایان دوره هفتم آفتابگردانها:
 

کارگاه نقد 1

پنجشنبه، 31 مرداد 1398 | Article Rating

اولین کارگاه نقد سومین اردوی آقایان دوره هفتم آفتابگردان‌ها با حضور کارشناسان محترم ناصر فیض، دکتر محمدحسین نجفی، محمدرضا وحیدزاده تشکیل شد.
سیدجعفرحیدری اولین شاعری بود که برای شعرخوانی دعوت شد و غزلی با مطلع زیر خواند:

می‌خواستم ولی نشدم ایده‌آل تو
قابل نبوده دلم در قبال تو

دکتر نجفی تذکری درباره تفکیک افعال مرکب دادند و در برخی از قسمت‌های شعر به بیان ایراد تعلیل‌های  شاعر پرداختند که با منطق شعر قابل توجیه نبودند.

جناب وحیدزاده انتخاب قوافی این غزل را جسورانه خواند ولی درباره قافیه مصرع اول اینگونه تصریح کرد که: »ما نمی‌گوییم چه واژه‌ای اجازه ورود به شعر را دارد یا ندارد اما برای ورودش شروطی لازم است و باید تدابیر لازم برای نشست این کلمه در ساختار شعر دیده شود. دقیقاً مانند کلمه فرنگی ایده‌آل که برای حضور در شعر به عنوان اولین قافیه باید کمی دقت و سخت‌گیری بیشتری به خرج داد و یا قافیه مالِ تو که به دلیل محاوه‌ای بودن، استفاده از آن کمی خطرپذیر است.«

دومین شاعر این کارگاه علی علیزاده بود که چند رباعی خواند که مطلع اولین رباعی‌اش این‌گونه بود:

در شعله و شور دست و پا می‌زد عشق
آتش به نیستان بلا می‌زد عشق

وحیدزداه درباره قالب رباعی توضیح داد که رباعی را چند چیز تهدید می‌کند یکی از آن موارد این است که غالباً شاعران رباعی‌سرا چون می‌خواهند عجولانه به مصرع چهارم و مضمون آن برسند برای بیت اول حساسیت لازم را به خرج نمی‌دهند و از این جهت فراوان دیده می‌شود که بیت اول رباعی‌ها بیتی پوشالی و سستبوده و صرفاً جهت تکمیل پیکره رباعی گفته شده. تهدید دیگری که در کمین رباعی نشسته است فرمولی شدن آن است. به طور مثال استفاده از اصلاحات عامیانه و ضرب المثل‌ها در مصرع چهارم.

سومین شاعر سجاد بوستانی بود که غزل طنزی با مطلع زیر ارائه کرد:

اکر چه کار پزشکان بود دهان بینی
ولی خطاست به هر صورتی دهان‌بینی

ناصر فیض با تحسین این غزل گفت: »در عین حال که موضوع شعر موضوع پیش پا افتاده‌ای است اما شاعر تا آنجا که راه داشته ظرفیت زبان را به رخ کشیده و این یعنی طنز به ما هو طنز که در جایگاه خود بسیار قدرتمند است. زیرا اگر به این نکته اکتفا کنیم که طنز حتماً باید تازیانه بر گرده ستمگردان و تیغ در دست شاعران باشد باشد پس کلاً باید فکاهه در ادبیات را کنار بگذاریم. مجله گل‌آقا با آن همه قوت کار خود در کار طنز روی جلدش می‌نوشت مجله فکاهه.

شاعر بعدی سیدمحمدرضا برقعی بود با غزلی که اینگونه شروع می‌شد:

کر کرد گوش شب را فرمان تیرباران
آتش تمام شد آه، سرخ است رنگ باران

ناصر فیض در نقد این غزل گفت: »برخی از ابیات شاعرانه نیست و در بعضی ابیات در فضای مجازی گاهی طنز هم پیدا می‌شود که این به جدیت و میزان تأثیرگذاری شعر لطمه وارد می‌کند مانند بیتِ باران نبار دیگر گِل شد مزار یاران.«

دکتر نجفی در ادامه صحبت‌های ناصر فیض به این نکته اشاره کرد که این غزل کاملاً شبیه به یکی از غزل‌های حسین منزوی با این مطلع است: »آیا چه دیدی آن شب در قتلگاه یاران؟/چشم درشت خونین ای ماه سوگواران« و این تکرار فضا و وزن و قوافی شعر منزوی را مانع موفقیت شعر دانست.

محمد معروفی پنجمین شاعر این جلسه بود و غزلش با این مطلع برای جمع خواند:

همین که روسری‌ات از سرت کنار افتاد
دقایقی کُره چشمم از مدار افتاد

ناصر فیض بعد از خوانش این غزل اشاره کرد که استفاده از کلمات بسیار مهم است و گاهی استفاده از یک کلمه مترادف بجای کلمه قبلی می‌تواند از لحاظ عاطفی یا موسیقیایی سطح شعر را بالا ببرد. مثل استفاده از خویش بجای خودم در آخر مصرع. و ادامه داد این‌ها نکالت بسیار ریزی هستند که در زیباتر شدن شعر تاثیر مهمی دارند.

دکتر نجفی هم درباره این شعر توضیح داد که شعر از یک‌دستی زبانی و محتوایی برخوردار نیست، گاهی شعر عاشقانه می‌شود و گاهی عارفانه و هر بار در یک وادی به سر می‌برد.

محمدرضا وحیدزاده ضمن تأیید سخنان دو منتقد دیگر بیان کرد که چون شعر به طور مستقیم با کلمات در ارتباط است و بستر انتقال مفهوم شعر زبان است پس مهم‌ترین گزینه برای شاعر باید زبان باشد و باید به استفاده درست از آن توجه ویژه‌ای داشته باشد. این کار برای شاعرانی که به دوزبان مسلط هستند و زبان مادری‌شان فارسی نیست سخت‌تر و مهم‌تر است. زیرا ممکن است یک ترکیب در زبان مادری آن‌ها درست باشد اما در زبان فارسی معیار درستی نباشد. مانند مصرع اول که روسری از سر کنار افتادن اشتباه است. یا باید بگوییم از سر افتاد یا کنار رفت.

شاعر بعدی محمدصادقث امری‌فر بود که غزل خود با مطع زیر را برای منقدین و حضار خواند:

گرمای دست‌های تو از آفتاب بیش
بشکن پیاله را که نخواهم شراب بیش

بعد از خوانش این غزل ناصر فیض به قافیه بیت آخر اشاره کرد و گفت استفاده از کلمه جناب به عنوان قافیه و ترکیب آن با ردیف غزل باعث شده بیت آخر حالت طنزگونه‌ای پیدا کند. همچنین ادامه داد که ترکیب اضافی »خلوت اتاق« باعث شد بزرگی خلوت به چهاردیواری اتاق محدود شود و عمق این خلوت نشان داده نشود. با چنین ترکیبی خلوت در حد یک اتاق کوچک می‌شود.

وحیدزاده با اشاره به تنافر آوایی در ترکیب ردیف و قافیه و کنار هم قرار گرفتن حرف ب آخر قافیه و حرف ب اول ردیف گفت وجود این تنافر آوایی در روان‌خوانی غزل اخلال ایجاد می‌کند.

هفتمین شاعر این جلسه علینورالدینی بود که غزل خود را با مطلع زیر خواند:

چندی‌ست به چشمان سیاه تو دچارم
در موی پریشان تو پیچیده مدارم

فیض با اشاره به استفاده از کلمه »نصفه« در شعر گفت این کلمه محاوره است و بهتر است در غزلی که با زبان معیار سروده شده به کار نرود.

وحیدزاده به نکته جالبی اشاره کرد و گفت با توجه به سابقه شاعری نورالدینی حدس میزنم این غزل بیشتر حاصل دانش ادبی شاعر است تا ذوق ادبی او زیرا صمیمیتی که در اشعار قبلی شاعر میدیدم در این اثر به چشم نمی‌خورد.

غلامرضا فرزانیان آخرین شاعر اولین کارگاه نقد این اردو بود و غزلی عاشورایی با مطلع زیر خواند:

سر به زیر است ولی سر به هوا می‌آید
این هم لطف نی بی سر و پا می‌آید

فیض با اشاره به وجود کلمه »بی سر و پا« در مطع غزل گفت این کلمه دارای بار منفی است و وجودش در مطلع یک غزل عاشورایی زیبا نیست.

نجفی نیز با تأیید حرف ناصر فیض گفت برخی ابیات فقط درای بازی زبانی هستند و از لطافت ادبی خالی‌اند.

تصاویر
  • کارگاه نقد 1
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: