جمعه, 10 فروردین,1403 |
ریشه‌های ساختارشکنی در شعر معاصر فارسی
محمدرضا وحیدزاده در سومین کلاس آخرین اردوی دوره هفتم آفتابگردانها:
 

ریشه‌های ساختارشکنی در شعر معاصر فارسی

ﺳﻪشنبه، 12 شهریور 1398 | Article Rating

محمدرضا وحیدزاده در دومین روز از اردوی دوره هفتم آفتابگردان‌ها در رامسر در کلاس «ساختارشکنی تا کجا و چگونه؟» با بیان اینکه ساختارشکنی دو معنا دارد اظهار داشت: ساختارشکنی در معنای تخصصی به عنوان یکی از نظریات ادبی و هنری قرن اخیر است که مقطعی از تاریخ نقد و نظریه ادبی را شامل می‌شود. این دوره از یک منظر در ادامۀ پساساختارگرایی و از منظر دیگر جزء پست مدرنیسم به حساب می‌آید.
این شاعر و منتقد ادبی در ادامه به خوانش چند شعر سپید ازآثار پسامدرنیسم معاصر پرداخت و تصریح کرد: وقتی با این آثار روبرو می‌شویم معمولاً دو اتفاق می افتد؛ یا مبهوتشان می‌شویم یا اینکه آن‌ها را مورد تمسخر قرار می‌دهیم. اما نگاه سومی هم وجود دارد که در رودررو شدن با این گونه اشعار این سؤال را مطرح می‌کند که چه شد شعر فارسی به این نقطه رسید.
وی گفت: در این نگاه سوم، سوالی که می‌پرسیم این است که چه می‌شود شاعری که بیست سال است دارد شعر می‌گوید و کتاب‌هایش به چاپ چندم رسیده و زندگی‌اش را برای شعر گذاشته، به این گونه شعر سرودن می‌پردازد؟ چه می‌شود که این همه وقت می‌گذارد برای این کار و و بعضی از مردم آن‌ها را مورد استقبال قرار می‌دهد. این اتفاقات یک شبه نیفتاده است و باید ریشه‌هایی داشته باشد.
وحیدزاده با اشاره به اینکه همیشه چیستی شعر سؤال مهم بشر بوده است، تصریح کرد: شعر پدیدۀ رازانگیزی است و هیچ کس نمی‌داند چه اتفاقی افتاده که یک احساس و اتفاق عجیب در وجود شاعر ایجاد می‌شود. از گذشته شاعر آدم مهمی بوده و در زمرۀ بزرگان دین و کاهنان به حساب آمده است.
این منتقد ادبی عنوان کرد: یونانی‌ها می‌گفتند که موزها و فرشتگان اخبار شاعرانه را به شاعر می‌رسانند و عرب جاهلی معتقد بود که شعر واردات اجنه است. به همین دلیل وقتی مضمونی به ذهن دو شاعر می‌رسید می‌گفتند توارد رخ داده است. یعنی یک جن یک مضمون را به دو شاعر ورد کرده است. خیلی از فلاسفه هم سعی داشتند که این کلام مخیل را توضیح دهند اما به نظر واحدی نمی‌رسیدند.
وی عنوان کرد: از دوران مدرن که با کانت شروع شد، بشر به خیلی چیزها دست پیدا کرد و با خیلی از ابزارهای جدید کارهایش را پیش می‌برد. به همین دلیل زبان‌شناسان سعی داشتند از بقیۀ پدیده‌ها با ابزار تجربی رازگشایی کنند و به آن‌ها نگاه تجربی داشته باشند. در این راستا تلاش می‌کردند شعر نیز را با ابزار تجربی بررسی کنند و از این زمان به بعد نظریه‌های جدیدی وارد عرصه ادبیات شد.
وحیدزاده خاطرنشان کرد: بعضی‌ها منبع خلاقیت را ضمیر ناخودآگاه می‌دانستند و معتقد بودند با استفاده از خواب و هیپنوتیزم می‌توان قوۀ خلاقیت را فعال کرد. همزمان با طرح این بحث‌ها نظریات سوسور نیز مطرح می‌شود. او زبان‌شناس است و تا پیش از او زبان را به صورت کلمه محوری بررسی می‌کردند. یعنی به ریشۀ کلمات می‌پرداختند. اما او درصد برآمد تا زبان شناسی را علمی کند و بعد از او در دیگر علوم انسانی اتفاق تازه‌ای رخ داد.
شاعر کتاب «پیشواز» با بیان اینکه سوسور مدعی بود که می‌توان زبان را با روش تجربی بررسی کرد، گفت: او درباره زبان چند نظریه مهم را مطرح می‌کند که از جمله آن نظریۀ «محور جانشینی و هم نشینی» است. براساس این نظریه هر کلمه‌ای در ساخت جمله با کلمات قبل و بعد خود ارتباط دارد که به این ارتباط، هم نشینی می‌گویند. از سوی دیگر این کلمات با کلمات غائب دیگری نیز ارتباط دارد که به آن محور جانشینی می گویند. از سوی دیگر با انتخاب هر کلمه دایرۀ انتخاب کلمات محدودتر می‌شود.
وحیدزاده تصریح کرد: بعد از سوسور، لویی اشتروش هم از این نظریه بهره برد و به جای کلمه‌ها، قصه‌ها و اساطیر را ساختاربندی و برای هر یک پیوندهایی ایجاد کرد. از این مرحله به بعد نظریه‌های ادبی زیربنای زبان شناختی پیدا می‌کنند. با توضیح زبان پیش می‌روند و زبان شناسان پیچیدگی‌های آن را بیشتر می‌شناسند. پیشنهادات سوسور تأثیر شگرفی در نظریه‌های بعد از خود نیز گذاشت به طوری که براساس این نظریه سنت‌شکنی‌های شاعران در زبان را توضیح می‌دهند.
وی با اشاره به اینکه از آن زمان به بعد با پیچیده شدن یافته‌های حوزۀ نقد، نقد ادبی از خلاقیت ادبی پیشی می‌گیرد، توضیح داد: تا پیش از آن شاعران پیشرو بودند و با شیوه‌های جدید شاعری و کارهای خلاقانه شعر را به دوره‌های جدید می‌رساندند و نظریه‌پردازان کار آن‌ها را بسط می‌دادند اما از این زمان به بعد منتقدان مستقل عمل کرده حتی برای شاعران خط و مشی مشخص می‌کنند و بعد از مدتی شاعرانی به وجود می‌آیند که برای معرفی این دیدگاه‌ها شعر می گویند.
این منتقد ادبی ادامه داد: از سال 1950 تا 1960 با ساختارگرایانی مواجه هستیم که در ادامه فرمالیست‌ها ظهور کرده و از روسیه ایجاد شده و به فرانسه می‌رسند. بعد از آن‌ها ساختارگرایی متن منسجمی پیدا می‌کند و ساختارشکن‌ها به وجوه تمایز متن‌ها می‌پردازند.
وی اظهار کرد: به نظر من انحراف مهم این است که شاعران براساس نظریه شروع به سرودن کنند و در اثر یک کشف علمی شعر گفته شود. خیلی از نظریه پردازان متوجه سنت شکنی شدند اما هنجارآفرینی را ندیدند و صرفاً به ساختارشکنی پرداختند و این‌ها در ادامه ماجرا به این نتیجه رسیدند که اصالت با سنت شکنی است و معتقدند مخاطب است که ادامه متن را باید در ذهن خویش پیش ببرد و به این ترتیب بخش مهمی از مسئولیت شعر برعهده خواننده است.
وحیدزاده با بیان اینکه به اعتقاد ساختارشکنان بخشی از فرآیند تولید معنا در ذهن مخاطب رخ می‌دهد، توضیح داد: براساس این نظریه هیچ مسئولیتی بر دوش مؤلف نیست و همۀ بار هنری را بر دوش مخاطب می‌اندازند در حالیکه همیشه در انتقال معنا بخشی از معنا از بین می‌رود و هیچ وقت صد درصد منتقل نمی‌شود. پست مدرن‌ها براساس همین نظریه معتقدند هیچ معنایی نمی‌تواند وجود داشته باشد و منکر انتقال هر نوع معنایی می‌شوند و حتی درصدد خلق متون بی معنا برمی آیند.
وی خاطرنشان کرد: اتفاقی که در چند قرن اخیر افتاده از این نوع است و به شکل وحشتناکی عالمان علوم بلاغی برای مباحث خود مثال آوردند. از سوی دیگر نظریه پردازان و منتقدان به دیدگاه‌هایی رسیدند که منفک از مسیر طبیعی شعر است و براساس نظریات خودشان ادبیات خلّاقه را پیش برده و برایش تعیین تکلیف کرده‌اند.
شاعر کتاب «پیشواز» بیان کرد: در سیر شعر نو در ایران بعد از اینکه «افسانه» نیما منتشر شد و شعر هنوز در سیر طبیعی شعر فارسی بود، شاملو اولین شعر سپیدش را گفت و از شعر چیزی کم و به آن چیزی اضافه کرد. بعد از آن است که جریان موج نو را شاعرانی چون احمدرضا احمدی و بیژن الهی می‌آورند، به سراغ معنازدایی می‌روند، برایش تئوری درست می‌کنند و بعد از آن سیر فرمالیست‌ها شروع به کار می‌کند و تا امروز ادامه دارد. در واقع شعر از موج نو به بعد در پس مانیفست حرکت می‌کند و منتقدان برای شاعران تعیین تکلیف می‌کنند تا شاعران به این نتیجه برسند که کلیشه‌زدایی کنند و مسئولیت معنا را به دوش مخاطب بسپرند.
وی با بیان اینکه نتیجۀ این کارها بحرانی است که در شعر مدرن شاهد آن هستیم و به آن بحران مخاطب می گویند، افزود: ساختارشکنان از اینکه عموم مخاطبان شعر آن‌ها را درک نمی‌کنند گله‌مندند در حالیکه آسیب شعر امروز، عدم درک مخاطبان از اشعار این طیف از شاعران نیست بلکه اشعار آن‌ها آسیب شعر فارسی است و راهی که آن‌ها پیش گرفتند به ناکجا می‌رسد.
وحیدزاده تصریح کرد: در دوره کلاسیک هنر به دلیل برخورداری از جایگاه خاصش مخصوص دربار بود و مخاطب را شگفت زده می‌کرد به همین دلیل هرکسی نمی‌توانست اثر هنری را داشته باشد بلکه افراد محدودی مثل کلیسا، دربار، اشراف و... می‌توانستند آن را بخرند و داشتن همین آثار هنری به آن‌ها اعتبار می‌داد.
این منتقد ادبی اظهار کرد: در دوران مدرن و معاصر به جایی رسیدیم که هنر توانست تکثیر شود. مثلاً قطعه موسیقی که فقط در یک کنسرت قابل شنیدن و کشف بود امروزه در قالب‌های مختلف تکثیر می‌شود. بنابراین از دوره صنعتی شدن به بعد همه چیز مصرفی شد، به تولید انبوه رسید و اثر هنری آن شگفت زدگی را از دست داد.
وی افزود: امروزه درک اثر هنری از اشراف به نخبگان جامعه منتقل شده و فهم این اثر به نخبگان شرف اجتماعی می‌دهد. به عبارت دیگر داشتن اثر جایش را به فهم اثر داد و هنرمندان به خلق آثاری می‌پردازند که تنها عده محدودی می‌توانند آن را درک کنند.
اشعار آفتابگردان ها در دو کارگاه نقد شعر مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در کارگاه نخست، آقایان میلاد عرفان پور، مبین اردستانی و سیروس مرادی رویین تنی به عنوان کارشناس حضور داشته و شاعرانی چون سید حسین احمدپور از رشت، امیررضا ستایش از صومعه سرا، یاسین کیانی از زاهدان، علیرضا احسانی از تهران، محمد هدایت زاده از تهران و یاسر عطایی از زنجان در این کارگاه نقد شعر به شعرخوانی پرداختند. 

 

تصاویر
  • ریشه‌های ساختارشکنی در شعر معاصر فارسی
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظرات

یکشنبه, 24 آذر,1398

کتال

به نظرم شما دچار کج فهمی هستید ،

نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: