پنجشنبه, 06 اردیبهشت,1403 |
دشمن چرا فکر کرده است خون تو تاوان ندارد؟
شعری از ریحانه کاردانی
 

دشمن چرا فکر کرده است خون تو تاوان ندارد؟

یکشنبه، 15 دی 1398 | Article Rating

از کشته اش هم بترسید، این مرد پایان ندارد

مُلکی که او دارد امروز، حتی سلیمان ندارد

 

دل های ما مُلک او شد، جان های ما سرزمینش

این سرزمین بهار است، اینجا زمستان ندارد

 

ما التیام از که جوییم؟ ما از که مرهم بخواهیم؟

جز روضه فاطمیه، این درد درمان ندارد

 

ای اکبر ارباً ارباً! ای دست عباسگونه!

حزنی که در رفتن توست، صد بیت الاحزان ندارد

 

صدها سلیمانی اینجا، می جوشد از خون پاکت

دشمن چرا فکر کرده ست خون تو تاوان ندارد؟

 

ما غرق خشمیم و کینه، آتشفشان های دردیم

ایمن نباشد ازین خشم، هرکس که ایمان ندارد

ریحانه کاردانی

خون ابوالمهدی امروز آمیخت با خون سردار

یعنی که اسلام اصل است، بغداد و تهران ندارد

تصاویر
  • دشمن چرا فکر کرده است خون تو تاوان ندارد؟
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: