جمعه, 31 فروردین,1403 |

نقد مکتوب شعر سیدمحمدعلی رضایی

شاعر: سیدمحمدعلی رضایی

11 آذر 1396 15:05 | 0 نظر | 971 بازدید | امتیاز: 5 با 2 رای
نقد مکتوب شعر سیدمحمدعلی رضایی

روی کمانشان به رگ گردن من است
اکنون دگر زمان کمر بستن من است
می‌پیچمش به نسخۀ فانسقه بر کمر
بادی اگر به غبغب پیراهن من است
ناخورده شخم، زخم مکرّر نمی‌شود
دشمن زمین و اسلحه گاوآهن من است
گفتی که «دامنت ز کفت رفت» دشمنا!
این‌گونه نیست، دست تو بر دامن من است
دردا که یار غار من، این مار آستین
اکنون عصای شعبدۀ دشمن من است
مو باختم به حرمت سربازی‌ام ولی
شرمم از این سری‌ست که بر گردن من است
بیمم ز مرگ نیست که با من از این وطن
چیزی اگر به گور می‌آید تن من است

نقد:
باید اشاره کرد که روح حماسی خوبی بر کلّیت این غزل حاکم است و غلبه دارد. انتخاب وزن و ردیف و قافیه اگرچه هیچ‌کدام بکر نیست امّا با موضوع تناسب دارد. شاعر در محدودة کلمات و تصاویر خاصّی خودش را محدود نکرده است و این نکتة قابل اتّکایی است برای شاعر جوان.
این شاعر، آینده‌ای به روشنای آفتاب دارد که با کمی مطالعه و مشق بیشتر در حوزة ادبیات بسیار خوش خواهد درخشید امّا پیشنهادات و نکاتی در مورد این غزل برای بهتر شدن ساختار آن یادآوری خواهد شد.
نخست اینکه مطلع شعر باید بسیار زیبا و ظریف بیان شود که در عین زیبایی، جذّابیت و سلاست و روانی، محتوای داخل غزل را لو ندهد. یعنی ما در بیت اوّل مخاطب را نمی‌کشیم، تیر را به هدف نمی‌زنیم. باید انگیزه‌ای برای دنبال کردن کلّیات شعر در مخاطب ایجاد کنیم. به اصطلاح دست خودمان را برای مخاطب رو نمی‌کنیم.
ضمن آنکه این مطلع از نظر مضمون با ایرادی کوچک همراه است.
 

منظور شاعر از روی کمانشان، سمت کمان است که باید بگوید به سوی گردن من است، نه به رگ گردن من است.
بعضی کلمات، ناخواسته شعر را از نظر زبانی به عقب می‌برند. در این شعر نیز با این قبیل کلمات روبه‌روییم، مثل «دگر» که تخفیف‌یافتة «دیگر» است یا شکل منادای دشمن یعنی «دشمنا» به جای «ای دشمن».
 اگر بگوییم شاعر، اگاهانه زبانی آرکائیسم یا باستان‌گرا را انتخاب کرده، می‌بینیم که در مقابل، کلمات و ترکیباتی در شعر وجود دارند که کاملاً زبانی امروزی دارند و این بیان را رد می‌کنند. 
در بیت دوم، فعل «پیچیدن» انگار در محلّ بستن به کار رفته است که اگر این‌چنین است، خوب است شاعر همان «می‌بندمش» را جایگزین کند. ضمن آنکه معنای واضحی از این تصویر دریافت نمی‌شود که «پیراهن را به کمر می‌بندم» آیا آماده برای نبرد شدن مراد شاعر بوده یا کمر همّت بستن و یا از غرور دوری جستن یا...
بیت سوم هم با همین نارسایی همراه است و معنای «ناخورده شخم زخم مکرّر نمی‌شود» مشخّص نیست. آیا ارتباط کلامی زخم با زمین و شخم در چیست؟ این‌گونه نوشتن، مخاطب را به دردسر می‌اندازد و از هدف اصلی شعر دورش می‌کند. در واقع باید بگوییم مخاطب در نگاه اوّل، کلّیات شعر را درمی‌یابد و با آن ارتباط برقرار می‌کند امّا از جزئیات آن لذّت نمی‌برد.
مصراع دوم این بیت امّا تصویر روشنی دارد، زیرا ابداع خوبی در مضمون داشته است که دشمن را به زمین و اسلحه‌اش را به گاوآهن تشبیه کرده است، یعنی آن را دگرگون می‌کند یا فرو می‌ریزد یا نرم می‌کند.
در بیت چهارم، «دست بر دامن کسی داشتن» یعنی به او تمسّک جستن یا التماس کردن؛ در صورتی که این معنا با ابیات نخستین شعر که «کمان بر رگ گردن بود» در تضاد است. اگر شاعر «دست به دامان» را در معنای دیگری گرفته است باید تجدید نظر کند. به هر جهت، این بیت نارساست و در خدمت کلّیت شعر نیست. 
در بیت بیت ششم فعل «مو باختن» چندان مناسب نیست، اگرچه شاعر بین مو و سر و گردن در مصراع دوم، مراعات نظیر ایجاد کرده است.

بیت پایانی ضربة خوبی دارد امّا دلیلی که در مصراع دوم می‌آورد دلیل دندان‌شکن و عجیبی نیست. خوب بود در مصراع دوم هم مثل مصراع اوّل بیت پایانی، از تصویر بدیع‌تر و حرف و اندیشه‌ای رساتر بهره می‌گرفت. 
در مجموع باید گفت ما با غزلی روبه متوسط روبه‌رو بودیم؛ غزلی که زبانی معمولی داشت و در تصویرها موفق بود امّا در ترکیب‌سازی از فقر رنج می‌برد. شاعر بیشتر از آنکه بداند چگونه بگوید، می‌دانست چه بگوید، در صورتی که شاعرانی موفقّند که هم بدانند چه بگویند (یعنی اندیشه‌ای قوی) و هم بدانند چگونه بگویند که پیامشان به مخاطب برسد.
 

ویدئوی مرتبط

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.