جمعه, 31 فروردین,1403 |

نقد مکتوب شعر موحد اصولی

شاعر: موحد اصولی

25 فروردین 1397 19:18 | 0 نظر | 1383 بازدید | امتیاز: 1 با 1 رای

چرا نمی‌شود تو را به خویش مبتلا کنم؟
چرا نمی‌شود دلی که بسته ام جدا کنم؟
چرا نمی‌شود که با هزار دیده بینمت؟
چرا نمی‌شود تو را به صد زبان صدا کنم؟
به روی خط چشم تو به «یُزلَقون» فتاده‌ام
نمی‌شود به «و ان یکاد» خویش اکتفا کنم
به قبله شک نموده‌ام، «حجر» اگر دوتا شود
شبیه چشم‌های توست، کدام را رها کنم؟
تو «فَاسجدوا» نخوانده‌ای ولی میان مصحفت
رسیده‌ام به آیه‌ای که سجده بر شما کنم

نقد:
وزنی که آقای موحد اصولی برای شعر خود انتخاب کرده‌اند از ترکیب هشت بار «یک هجای کوتاه+ یک هجای بلند» تشکیل شده است که وزن بسیار مطنطنی است. در وزن‌های طولانی چنین بحری، معمولاً حساب از دست مخاطب و خواننده شعر خارج می‌شود و حتّی از دست خود شاعر و دیگر اینکه کلمات وزن‌پرکن و اصطلاحاً پرت در آن فراوان می‌شود و آن پیوستگی موسیقایی کلمات در بحرهای دیگر را ندارد و کلمه‌ها تقریباً جدا از همند. به عنوان مثال ناپیوستگی موسیقایی «چرا/ نمی‌شود/ تو را/ به صد/ زبان/ صدا/ کنم؟» را با «گر می‌فروش حاجت رندان روا کند» مقایسه کنید که دارای وزن «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» است و کلمات در آن یک شبکة به هم پیوسته را تشکیل می‌دهند و به همین خاطر است که از چنین وزنی معمولاً در نیمایی استفاده می‌کنند: «قطار می‌رود/ تو می‌روی/ تمام ایستگاه می‌رود...» که تا آخر این شعر نیمایی، هیچ کلمه‌ای نیست که بود و نبودش فرقی به حال شعر نداشته باشد.
همة این‌ها به کنار، موسیقی شدید این شعر و وزن طولانی آن، فرصت برای هضم شعر و لذّت بردن از آن را که هدف این شعر و هر شعری باید باشد را به ما نمی‌دهد.
دیگر نکته‌ای که به نظرم جا برای کار دارد کلمه «حجر» است. اگر مجاز جزء و کل را در نظر بگیریم تا حجر که همان حجرالاسود باشد را بتوانیم به عنوان کعبه و بعد به عنوان قبله قبول کنیم، باز مشکلی که وجود دارد در تشبیه حجرالاسود به چشم است و یا به صورت مقلوب چشم به حجر الاسود که در کل، زیبایی چشمگیری ندارد. خاقانی حجرالاسود را به خال زیبارویان تشبیه کرده است که بسیار باورپذیرتر و زیباتر است: «زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من». و ای کاش سادگی و صمیمیت زبان «شبیه چشم‌های توست، کدام را رها کنم؟» (فارغ از مشکل وزنی آن) در بعضی مصراع‌های دیگر نیز رعایت می‌شد تا زبان یکدستی در کلّ غزل مشاهده شود. چنین زبانی «حجر» را برنمی‌تابد. و هم‌چنین در چنان زبانی حذف «را» در مصراع دوم بیت اوّل و «بینمت» به جای ببینمت نیز امر پسندیده‌ای نیست.
آقای اصولی می‌توانند با پشتکار و طبع روان خود و استفاده از تکنیک‌هایی مانند «به صد زبان صدا کنم» که زیبایی موسیقایی دارند، غنای شعر خود را افزایش دهند. پیشنهاد می‌کنم تلاش کنند که آیا می‌شود همین مضامین را در وزن کوتاه‌تری به نمایش گذاشت.
 

ویدئوی مرتبط

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.