جمعه, 31 فروردین,1403 |

نقد مکتوب شعر رضوان واشقانی فراهانی

شاعر: رضوان واشقانی فراهانی

27 فروردین 1397 21:36 | 0 نظر | 1211 بازدید | امتیاز: 5 با 1 رای

از قضا بحث سر سازۀ آفیسی بود 
خانم پنجره در حال دگردیسی بود 
صحبت از وین‌تک و وین‌سان و یو.پی.وی.سی بود 

که دل شیشه ترک خورد و به دنیا آمد 

خانم پنجره از درد به خود می‌لرزید 
توری و تخته و دیوار و کمد می‌لرزید 
اصلاً از بچّۀ خود دور نشد، می‌لرزید 

آسمان در نظرش مثل هیولا آمد 

رعد و برقی زد و پاشید همه چیز به هم 
باز می‌خورد در و پنجره یکریز به هم 
همه را ریخته در زلزله پاییز به هم 

آخرین تکنولوژی بود و چه زیبا آمد

مادرش ترکیه‌ای بود و و همان لحظه شکست 
پدرش خرد شد از حادثه، آن لحظه شکست 
همه فریاد کشیدند در آن لحظه: «شکست»

پرسنل «مور و ملخ»وار رسیدند وَ کالا آمد

بچه معروف شد آن روز که ویرانی بود 
هی تقاضا شد و محصول هم ایرانی بود 
در پی‌اش ماه عسل بود و علیخانی بود

همه گفتند که آن بچه خدایا! آمد

یک نفر گفت که این بچّه عجب موجودی‌ست 
دوجداره‌ست و تم پنجره‌هایش دودی‌ست 
چه کسی گفته که تحریم شدن محدودی‌ست؟

دیدی آقا که در آخر ید بیضا آمد؟


هم نمایندگی‌اش خوب زبانزد شده است 
هم فروش فلزآلات مشدّد شده است 
شوق مردم به در و پنجره بی‌حد شده است 

مرد خندید: «ببین، روز مبادا آمد»

دور از این بحث و جدل‌ها تپش پنجره بود 
بحث و دعوا سر صبر و کشش پنجره بود 
ترس و بی‌تابی ممتد، روش پنجره بود 

که به چشم همه بدجور شکیبا آمد 

هیچ‌کس، هیچ‌کس این پنجره را باز نکرد 
هیچ انسانی از این روزنه پرواز نکرد 
بحث کردند و کسی از خودش آغاز نکرد 

روزها زود گذشتند وَ فردا آمد 

رعد و برقی زد و پاشید همه چیز به هم 
باز می‌خورد در و پنجره یکریز به هم 
همه را ریخته در زلزله پاییز به هم

آخرین تکنولوژی رفت و نیامد دیگر

نقد:
گذشته از آنکه شاعر به زبان شعر تسلّط خوبی دارد، به زعم بنده این شعر، یک شعر روایت‌محور مدرن است؛ از آنجا که ضمن داشتن رویکرد انتقادی، به راه حلّ مسئله نیز در پیشنهادی که در پایان‌بندی مطرح کرده، اندیشیده: «هیچ انسانی از این روزنه پرواز نکرد». به نظر می‌رسد شعر موضوعی سیاسی-اجتماعی دارد، چون با تودة مردم سر و کار دارد و به طور نمادین در نقد ساختار اجتماعی و اداری و بوروکراسی جامعه است، آنجا که از سازة آفیسی، در و پنجره، کمد و دیگر نشانه‌ها نشان هست. خانم پنجره که شخصیت قهرمانی این شعر داستان‌گوست و در حال دگردیسی است، عملاً در دگردیسی اندیشة جامعة ناکام است و شاعر با ساختار نمادین و سمبلیک شعر به خوبی از عهدة روایت حال او و جامعه برآمده امّا متأسّفانه این پرداخت و نشانه‌گذاری‌ها، قدری گنگ و نارساناست. شاید یکی از

اصلی‌ترین دلایل آن، دست‌آویز قرار دادن سوژه و موضوعی باشد که به شعر تاریخ مصرف می‌دهد، مثل: «در پی‌اش ماه عسل بود و علیخانی بود». دیگر اینکه گم بودن سرنخ‌های روایت و مرجع ضمیرها، به گنگ شدن محتوا و عدم رسانایی متن انجامیده. در آخر اینکه سلامت قافیه گاهی در جاهایی که قافیه درونی است و باید به تقویت موسیقی شعر و نه وزن کمک کند، رعایت نشده، مثلاً: تپش و کشش و روش که حرف «ش» جزو حروف الحاقی‌اند و به نوعی شایگان خفی. در بند پایانی شاعر به زیبایی به نقد درون‌گروهی می‌پردازد و فضاسازی مناسب شعر، این کمک را به مخاطب حرفه‌ای می‌کند که بند پایانی را که خارج از ساختار شعر ماهیت بیانیه‌ای و گزارشی دارد را با همزادپنداریِ به وجود آمده و پیوند عناصر عاطفی در شعر بپذیرد و بپسندد.
 

ویدئوی مرتبط

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.