پنجشنبه, 06 اردیبهشت,1403 |

گریه

| 3524 | 3

شعری از محمد صفری اقدم

رها کنید مرا بی حساب می گریم
منی که میشوم از غصه آب میگریم

چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را؟
سوال میکنی و در جواب میگریم

دعا دعا به دعا خواستم تو را هر شب
دعای من که نشد مستجاب..میگریم

غزل،قصیده..چه فرقی است وقت دلتنگی؟
که با شنیدن هر بیت ناب میگریم

شراب میخوری از التهاب میخندی
شراب میخورم از التهاب میگریم

چه حال زار و نزاری که در میانه شب
که در میانه شب...گرم خواب میگریم!
 

Article Rating | امتیاز: 5 با 7 رای


نظرات

امیرمحمد عسکرکافی

امیرمحمد عسکرکافی

19 دی 1395 01:48 ب.ظ

شراب می خوری از التهاب میخندی
شراب میخورم از التهاب می گریم
:-*

مرضیه انساندوست

مرضیه انساندوست

19 اسفند 1395 10:39 ب.ظ

سوال می کنی و در جواب می گریم....
عالیه جناب صفری
موفق باشید

شهریار شفیعی

شهریار شفیعی

10 خرداد 1396 06:56 ب.ظ

سوال می کنی و در جواب می گریم

آخ آخ محمد
ماشالا

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.