جمعه, 31 فروردین,1403 |

مادر

| 2408 | 2

شعری از شهریار شفیعی

تقدیم به مادران  غواصان هشت سال جنگ تحمیلی
 

غروب که شد 
کنار اروند برو
مد می شود و به احترامت از جا بر می خیزد.

رود، پر از گوش ماهی هاست مادر جان
بگو که پدرش چقدر زنده ماند 
تا حجله ی دامادی اش را ببیند
بپرس چرا رود تمام تنش را پس نداد؟
صدفها را یکی یکی بردار 
بی شک چشم یونس ات
در شکم یکیشان است.
کاسه ی دستانت ترک برداشته اما 
جرعه ای از آب بردار 
بوی دسته گلت را می دهد.

صبح که شد 
برگرد مادر جان
اروند برایت تعظیم خواهد کرد.

 

شهریار شفیعی
 

Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای


نظرات

رضا سهرابی

رضا سهرابی

18 دی 1395 09:45 ب.ظ

سلام شهریار عزیزم
چقدر تو خوبی!

مثل همیشه زیبا...فقط پشت سر هم اومدن این دو فعل به دلم ننشست: مد می شود و به احترامت از جا بر می خیزد.

شهریار شفیعی

شهریار شفیعی

19 دی 1395 05:40 ب.ظ

سلام برادر
قربانت همیشه محبت داری
چشم یه فکری میکنم براش حتمن

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.