جمعه, 10 فروردین,1403 |

عطر زیتون‌های رام‌ الله دارد کوچه‌هایت - فائزه امجدیان

عطر زیتون‌های رام‌الله دارد کوچه‌هایت
واژه‌واژه از دل تاریخ می‌آید صدایت
خاک تو سجادهٔ موسی و ابراهیم و عِمران
رفته بالا دست در دست پیمبرها دعایت
ذره‌ذره خاک تو شد دانهٔ تسبیح مریم
عطر انفاس مسیحا می‌دهد باد صبایت
یک سحر ای کاش «سبحان الذی اسری» بخوانم
بین سجده، در حیاط مسجدالاقصی برایت
زعفران مشهد و چای شمال و عطر کاشان
عشق، نذری می‌دهم یک روز در زائر سرایت
یک سبد زیتون برای شاعران می‌چینم آری
می‌سرایم از تو و گیسوی در باران رهایت
می‌سرایم از قیام سنگ‌ها در دست یک زن
از حنابندان سرخ نوعروسان با حنایت
قبلهٔ آغاز اسلامی و خود مایل به کعبه
مرگ بر هر کس بخواهد از مسلمانی جدایت
در دلم «الله اکبر‌»های بسیاری‌ست اما
صبح پیروزی رهاشان می‌کنم در دشت‌هایت


#فائزه_امجدیان

دفتر شعر شهرستان ادب | دوره ششم آفتابگردان ها

13 آبان 1402 373 0

طوفان الاقصی - وحید اشجع

#طوفان_الاقصی

دیگر این جبهه مثلِ سابق نیست
با همه فرق می‌کُنَد جَنگَش
رودِ خونی که بَر زمین جاری‌ست
همه‌جا مُنعَکِس شده رنگَش

این نِزاعی‌ست بین شیشه و سنگ
تَنِشِ نا‌برابری که در آن
با کمالِ جسارت و غیرت
عاقبت خُرد می‌شود سنگَش

گرچه در جبهه حاج قاسم نیست
فتحِ این جبهه با مقاومت است
چیره بر خاک می‌شود باران
غنچه وا می‌شود دلِ تنگش

و مِن المُجرِمینَ مُنتَقِمون
انتقامی بزرگ در راه است
پوزِ ابلیس می‌خورد بر خاک
با تمامیِ مَکر و نیرنگَش

شب، لگدمالِ صبح می‌گردد
روی باطل سیاه خواهد شد
قدس اگرچه به دست صهیون است
در می‌آید به زودی از چَنگَش

پرچمِ سبز، می رَوَد بالا
وسطِ صحنِ مسجد الاَقصی
و طنینِ علی ولی الله
منتشر می شَوَد نماهَنگَش

#وحیداشجع

@Aftabgardan_ha

دبیر آفتابگردان ها | دوره دوم آفتابگردان ها

13 آبان 1402 251 0

با همین سن کم، پر از دردم

#ویژه‌نامه_طوفان_الاقصی

با همین سن کم، پر از دردم
زخم‌های دلم نمک خورده
غنچه‌ام؛ غنچه‌ای که بی‌رمق است
حیف… گلدان من ترک خورده

جنگ، همسایهٔ قدیمی ماست
مرگ، همبازی همیشگی‌ام
بچه‌ها گرم درس، اما من
غرق در امتحان زندگی‌ام

عصر دیروز و بارش موشک
موجشان بادبادکم را کشت
صبح امروز، باری از آوار
کودکم را… عروسکم را کشت

خنده اصلا به ما نمی‌آید
بغض‌هایم چه گاه و بی‌گاه‌اند
خودمانیم، دوربین‌ها هم
از دو چشم من اشک می‌خواهند

با همین سن کم، پر از داغم
این شب تیره سر نمی‌آید؟
بیشتر از پدربزرگان هم
ختم و تشییع رفته‌ام شاید

چشم بستن خودش مکافاتی‌ست
مرگ پیچیده‌اند لای پتو
مادر اصرار می‌کند هر شب
قبل خوابت شهادتین بگو

ذلتم را کسی نخواهد دید
گیرم این جنگ بی‌پناهم کرد
با هیولای بچه‌کش قهرم
هیچ‌وقت آشتی نخواهم کرد

تازه فهمیده‌ام حقوق بشر
سر ما را کلا گذاشته است
جز پدر مادرم در این دنیا
احدى دوستم نداشته است

مادر من همیشه می‌گوید
کی جهانت پر از خرابی بود؟
آب کی در دلت تکان می‌خورد؟
چشم‌هایت اگر که آبی بود

سیدجعفر حیدری

سیدجعفر حیدری | دوره هفتم آفتابگردان ها

13 آبان 1402 419 0

نذر ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها


درآن زمان که مهر نبود وغرور بود
وقتی که سهم دخترکان خاک گور بود!
نوری تپید وجان به جهانی دوباره داد...
هستی درانتظار وقوع ظهور بود
نازل شده ست آیه کوثر!مبارک است!
حکم خدا برای نبی شکروسور بود
روح محمداست که سرمست اوشده
ساقی خدا وفاطمه شرب طهور بود!۱
گویی دگرخدا مثلی غیر اونداشت...
زهرا برای نور خدایک بلور بود۲
یهدی... من یشا ...لنوره،ولی چه حیف!۳

عالم برای دیدن این نور،کور بود!

۲۱-۱انسان
۳۵-۲نور
۳۵-۳نور

حانیه مودب | دوره هفتم آفتابگردان ها

20 دی 1401 509 0

دروازه

در پشت آن دروازه ی قلب شلوغت

وابسته ام کردی به احساس دروغت

 

تنهایی ام را پس بده، تنهایی ام را

وقتی که خلوت شد سر گرم و شلوغت!

 

ای غنچه ی سربسته ی من، کاش باشم

در روز شرم خنده ی سرخ بلوغت

 

جان سحرخیزان عالم را گرفته است

آن دلربایی های از روی نبوغت

 

خورشید می مانم که روشن باشد ای ماه

تاریکی شب های عالم از فروغت!


سعید بابائی | دوره دوم آفتابگردان ها

30 مرداد 1401 464 0

آیینه‌ی قدّی

وقتی گریست، بغض خداوند هم شکست
با آب چشم، روزه‌ی اهل حرم شکست

آیینه‌ی کشیده قدش را شکسته دید
آهی کشید و گفت؛ جوانم قدم شکست

ای عشق! جُرم آینه جز عاشقی چه‌ بود؟
تا زد به سینه سنگ تو را، لاجرم شکست

دشمن حسین(ع) را به عزای پسر نشاند
آه ای حبیب حرمت آن محترم، شکست

خون می‌گریست راوی و خون شد مرکّبش
وقتی نوشت مقتل او را، قلم شکست

از کوفیان نبود کسی، جز خدایشان
پیمان شکست و عهد شکست و قسم شکست

با این وجد، فاتح میدان عشق کیست؟
دیدند دشمنان خدا، پشت هم شکست


عمادالدین ربانی

عمادالدین ربانی | دوره هشتم آفتابگردان ها

08 مرداد 1401 493 0

ماه زلال

تمام ماه به‌جز مِهر لایزالی نیست
چه روشن است، شبی قدر این لیالی نیست

ندیده قامت ماه هلال‌‌ابرو را
کسی که در رمضان، قامتش هلالی نیست

خیال منظر او پیش چشم مردم هست
شب است و خواب، به چشمان این اهالی نیست

خوشا به‌حال شمایی که خوب‌ می‌دانید
امید بستن بر عشق، خوش‌خیالی نیست

چراغ هر شب خورشیدی است؛ یا شافع
شفیع ذرّه‌‌‌‌مقامان، علی(ع)‌ است عالی نیست؟

تویی بهاره‌ی من؛ یا محول‌الاحوال
کسی به غیر خداوند، این حوالی نیست

بهار دیده رسیده است، از یمین و یسار
به‌ یمن چشم‌ ترم، فصل خشک‌سالی نیست

نگاه من خبر از روشنای دل دارد
نگاه آینه‌ها، خالی از زلالی نیست

فرشته زیر پر و بال من، به‌ حیرت گفت؛
کسی که پر زده آن مست لاابالی نیست؟


عمادالدین ربانی | دوره هشتم آفتابگردان ها

01 تیر 1401 460 0

شهیداصلانی

سلام بر تو که در ماه روزه جان دادی
خوشا به حال تو، دل را به آسمان دادی

میان اینهمه مهمان چه رو سفید شدی
کنار حوض حرم تشنه لب شهید شدی

ترک ترک لب تو روضه ی عطش می خواند
و داغ پیکر خونین تو به جان ها ماند

کنار مضجع شمس الشموس شد جایت
در این بهشت بهشتی شدی گوارایت

سه جا امام رضا در کنار زائرهاست
چه خوب عاقبت زائری که از شهداست

#

چنین شهادت زیباست آرزوی دلم
من و نگاه تو و چشم باز رو به حرم

محمدحسین یادگاری | دوره هشتم آفتابگردان ها

25 فروردین 1401 462 0

میلاد مولا

السلام علیک یا امیر المؤمنین

و زمین خسته از زمان شده است

خسته از دست این و آن شده است

قلب سنگ حرم ترک برداشت

کعبه از شوق نیمه جان شده است

دختر شیر، شیر نر آورد

شام تشویش روبهان شده است

" إنّ من شیعته لابراهیم "

او کنون جزو شیعیان شده است

یا علی! نام نیک ابراهیم

با وجود تو جاودان شده است


الهام کرمی | دوره هفتم آفتابگردان ها

09 فروردین 1401 449 0

زخم

بردند سجده نیزه و شمشیر روی زخم

حی علی اقامه ی خون با وضوی زخم

تر کرده ای گلوی خودت را ز آب تیغ

سیراب گشته ای ز هزاران سبوی زخم

" از آب هم مضایقه کردند کوفیان "

تا با گلاب اشک کنم شستشوی زخم

صد شکر روی خاک تو عریان نمانده ای 

پوشیده ای به جای کفن زخم روی زخم

گوش تمام عرش خداوند پر شده است

از های های مادر و از های و هوی زخم

....................................................................

حالا چگونه پیش پدر می روی حسین!

با این لباس پاره و با این گلوی زخم


الهام کرمی | دوره هفتم آفتابگردان ها

09 فروردین 1401 617 0

چهار قل

تار می دیدم و به شک بودم

این صدا از گلوی پنج تن اسـت

عطر سیب ات که در هوا پیچید

با خودم گفتم این حسین من است 

 

وقت مرگ آمدی به دیدن من

حاضری پیش جان محتضرم

لطف کردی، به زحمت افتادی

من توقع نداشتم پسرم 

 

جرعه آبی بنوش، خسته راه

نفسی تازه کن، برم بنشین

ساعتی صبر کرده بودی اگر

محضرت می رسید ام بنین 

 

تاج منت گذاشتی به سرم

تو تمنایم از دو دنیایی

من کجا این شکوه و رتبه کجا

من کنیزم تو کنزِ زهرایی 

 

کربلا قسمتم نشد آخر

حسـرت دل شمیم تربت توست

گریه ام از هراس مردن نیست

اشک هایم برای غربت توست 

 

گریه از دست من کلافه شده

از جگر آه می کشم شب و روز

آهِ سردم گواه درد دلی ست

شعله ور تر از آفتاب تموز 

 

روز اول که دیدمت گفتم

در غمت باید امتحان بدهم

چار قل خواندم و قسم خوردم

پای تو چار دفعه جان بدهم

 

با هدف می گذشت روز و شبم

تلخی روزگار شیرین بود

بچه هایم فدایی ات بشوند

همه آرزوی من این بود 

 

معرفت را به حوصله با ذوق

کاشتم در نهاد تک تک شان

گشت سیراب از اشک های سحر

ریشه اعتقاد تک تک شان 

 

نیمه شب ها به جای لالایی

دائم اسم تو را به لب بردم

قبل هر دفعه شیر دادن شان

جای خرما غم علی خوردم 

 

گرد غربت به صورتت که نشست

تا مسیرت به نینوا افتاد

یک به یک عرضه داشتند ای دوست

با تو هستیم هرچه باداباد 

 

با من از کربلا بگو پسرم

خیمه بی پناه یعنی چه؟

زینت دوش مصطفی تو بگو

گودی قتلگاه یعنی چه؟ 

 

گاه کابوس آب می بینم

غرق آشفتگی ست احساسم

گفت راوی که تشنه جان دادی

نکند کم گذاشت عباسم 

 

خواهرت از وفای او می گفت

با سر و چشم و دست شد سپرت؟

آه از روضه عمود اما

هرچه آمد سرش فدای سرت 

 

ساربان در شلوغیِ گودال

خاتمت را ندیده بود ای کاش

شمر جای سرِ مطهرِ تو

سر من را بریده بود ای کاش 

 

گر عبا و عمامه را بردند

غارت پیرهن برای چه بود؟

بدنی با هزار و نهصد زخم

نعل تازه زدن برای چه بود؟ 

 

نفسم به شماره افتاده

از عنایت نظر به حالم کن

ملک مرگ هم رسید از راه

این دم آخری حلالم کن 

 

بدنم بر زمین نمی ماند

کفنم خاک و خون نخواهد شد

جانم از تن بُرون شود اما

داغت از دل برون نخواهد شد


سیدجعفر حیدری | دوره هفتم آفتابگردان ها

24 دی 1400 1569 1

روضه

ای کاش من چون استکان چای روضه
مال تو بودم وقف بودم پای روضه
هر قدر زرق و برق دنیا بیشتر شد
اصلا نیامد هیچ چیزی جای روضه هرچند از سرمای دنیا در عذابم
اما به دادم می رسد گرمای روضه ای روضه ات شیرین ترین ساعات عمرم
کی می رود از یاد من شب های روضه با کشتی تو دل به دریا می زنم
حالا شدم یک قطره در دریای روضه
دارایی من گریه پای مقتل توست
بوده برایم بهترین سرمایه روضه
دارد صدایی می رسد از سمت گودال
با من بیا تا کربلا با پای روضه
هی می زند فریاد مادر، تشنه جان داد
در زیر تیر و نیزه ها آقای روضه
من آرزو دارم بمیرم از غم تو
تشییع خواهد شد تنم فردای روضه
#محمدحسین_یادگاری

محمدحسین یادگاری | دوره هشتم آفتابگردان ها

19 مرداد 1400 2040 0 5

قسم به ثانیه‌هایی که بی‌تو رد شد و رفت...

قسم به ثانیه‌هایی که بی‌تو رد شد و رفت
و لحظه لحظه‌ی آن حسرت ابد شد و رفت

تو آن شهاب شب‌افروز بی‌همانندی
همان‌که در نظر عاشقان رصد شد و رفت

شکوه و جذبه‌ی روی تو بود در دل شب
که در سراسر دریاچه جذرومد شد و رفت

نسیم _نامه‌رسان خدا_ به دشت آمد
اگرچه نامه‌ی او زیر پا لگد شد و رفت

همین که عطر گل یاس زیر پا له شد
صنوبر از غم هجران خمیده‌قد شد و رفت

پرنده روی درخت صنوبر آه... کشید
هوای خوب بهاری بدل به بد شد و رفت

و کوه _بغض فروخورده‌ی زمین و زمان_
مقابل غم سیلاب اشک سد شد و رفت

تو رفته‌ای و همه کائنات در پی تو
شبیه طفل هراسان که می‌دود شد و رفت

تو رفته‌ای و جواب تمام مسئله‌ها
لَقَد خَلَقنَا الاِنسَانَ فِی کَبَد شد و رفت
#محمد_معروفی

محمّد معروفی | دوره هفتم آفتابگردان ها

15 تیر 1400 1001 0

حیران

راهی به تو آخر نگشودم اینجا

آن شعر که باید نسرودم اینجا

یک عمر فقط دور خودم گشتم آه

دنبال چه چیز آمده بودم اینجا؟!


مهدی کازرانی (م.حیران) | دوره دوم آفتابگردان ها

08 بهمن 1399 980 0

شهید

فدای راه خاندان انّما یرید شد

شبیه قاسم و زهیر و عابس و سعید شد

 

 

به روی صفحه ی دلش نوشت عشق و بعد از آن

هر آنچه غیر حس عاشقانه ناپدید شد

 

چه اشک ها که در نماز شب به پای عشق ریخت

چه شانه های محکمی که چون درخت بید شد

 

به خواب دیده بود می شود سر از تنش جدا

صدای انفجار آمد و هر آنچه دید،شد

 

 

اگرچه غوطه خورد در میان خون سرخ خود

چه خوب رو سفید شد چه خوب رو سفید شد

 

و کیست او که هر نفس خداست در نگاه او؟

شهید بود از ابتدا که عاقبت شهید شد


محمدحسین یادگاری | دوره هشتم آفتابگردان ها

24 دی 1399 1034 1
صفحه 1 از 29ابتدا   قبلی   [1]  2  3  4  5  6  7  8  9  10  بعدی   انتها