جمعه, 31 فروردین,1403 |

غصّه داریم ولی صاعقه ای در راهیم

| 823 | 0

شعری از بتول محمدی

 

آسمانی شده ای،بس که کبوتر شده ای

بال در بال شهیدانی واختر شده ای

 

لاله،داغی به دلت بود که آرام گرفت

آه از داغ دل ما که تو پرپر شده ای

 

زشت رو،سنگ به آئینه ات انداخت و گفت:

((کاش کمتر بشوی)) چند برابر شده ای

 

آسمان ای که دلت تنگ سلیمانی بود

مُلک خود را بنگر،ملک معطّر شده ای

 

خانه ات نذر غم مادر سادات،شهید

هان!عجب نیست اگر وارث کوثر شده ای

 

وارث روضه ی دلدار شدی،قاسم جان

وارث دست علمدار شدی،قاسم جان

 

بنویسید که خورشید محرّم تابید

عالم افروز شده،گر چه که باغم تابید

 

گر چه اندوه مرا رود پریشان کرده است

راهی کربُ بلا_قدس سلیمان کرده است

 

برسانید به کفتار:((سحر نزدیک است))

ای گرفتار شب تار!سحر نزدیک است

 

برسانید که ما خون تو را می طلبیم

ما نه ایران که عراقیم و فلسطین،حلبیم

 

ببنویسید که جان،ملک سلیمانی هاست

بهراسید جهان،ملک سلیمانی هاست

 

غصه داریم ولی صاعقه ای در راهیم

آسمانیم ولی در قُرق آن ماهیم

 

چشمه ی خون تو می جوشد و می ماند عشق

آیه ی فتح قریب است که می خواند عشق

 

#انتقام سخت

 

Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.