جمعه, 31 فروردین,1403 |

هرآنچه خواستید از او بپرسید

| 1213 | 0

شعری از سیدجعفر حیدری

اگرچه جای پایش بر زمین است 

صدایش جاری از عرش برین است

هرآنچه خواستید از او بپرسید

به افلاک آشناتر از زمین است 

اگر ثروت بخواهید آخرین اوست

اگر ایمان بجویید اولین است

اگرچه مسندش در عرش اعلی ست

ولی با مستمندان همنشین است 

به جای نان غم ایتام خورده

غذای هر شب و روزش همین است 

اگر تسبیح در دستش بگیرد

مناجاتش طریق العارفین است

اگر شمشیر در دستش بگیرد

ثنایش کار جبریل امین است 

چنان از قلعه آن دروازه را کند

که مانندی ندارد، بی قرین است

خبر پیچید بین خیبری ها

یداللهی که می گفتند این است

چقدر اعجاز دارد دست هایش

مگر دست خدا در آستین است؟

اگر بالا روی، پایین بیایی 

علی تنها صراط راستین است 

دوباره بی خود از خود کرد ما را

که وصفش خود به خود شورآفرین است

علی هم مصطفی را جان شیرین

علی هم مصطفی را جانشین است

به مدحش باکی از تضمین ندارم

فقط حیدر امیرالمومنین است

Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.