شعری از دبیر آفتابگردان ها
جنگل پر از روایت افسانه ی تو بود
دریا همیشه دختر دردانه ی تو بود
آن کلبه ی محقر چوبین دوردست
در گوشه ای غریب، پریخانه ی تو بود
هر وقت حرف تازه برای قلم نداشت
آنجا که سر گذاشت غزل، شانه ی تو بود
سرمست، گرد شمع شب شعر گشت و گشت
آن بی قرار سوخته پروانه ی تو بود
بر کوه کند دخترکی نقش شعر نو
پر شد تمام شهر که دیوانه ی تو بود
میخواند بی تو داروگی سال های سال
"جنگل پر از حکایت "افسانه" تو بود"
مرجان بیگی فر
دوره سوم آفتابگردانها
ما همه آفتابگردانیم