پنجشنبه, 09 فروردین,1403 |
(آرشیو ماه تیر 1396)

پس از تو کمر حسین ع شکست


بسم الله النور
تاریخ از نگاه ترت شعله می کشد
از زخم های مستمرت شعله می کشد
خورشید آب می شود از شرم چشمهات
از داغ مانده بر جگرت شعله می کشد
آبی ترین نوای غزل هایم! آسمان-
از بازوان غوطه ورت شعله می کشد
گویی قیامت است که هر لحظه صد بهشت
از خیمه های پشت سرت شعله می کشد
- پرواز،سوره ای که پر از التهاب هاست-
از آیه های بال و پرت شعله می کشد!






سارارمضانی | دوره ششم آفتابگردان ها

30 تیر 1396 1314 0 5

پس از تو کمر حسبن ع شکست...


بسم الله النور
تاریخ از نگاه ترت شعله می کشد
از زخم های مستمرت شعله می کشد
خورشید آب می شود از شرم چشمهات
از داغ مانده بر جگرت شعله می کشد
آبی ترین نوای غزل هایم! آسمان-
از بازوان غوطه ورت شعله می کشد
گویی قیامت است که هر لحظه صد بهشت
از خیمه های پشت سرت شعله می کشد
- پرواز،سوره ای که پر از التهاب هاست-
از آیه های بال و پرت شعله می کشد!






سارارمضانی | دوره ششم آفتابگردان ها

30 تیر 1396 1216 0 1.96

کرسنت نامه (کلیات داستان قرارداد نفتی کرسنت با کمی طنز)

بسم رب گاز و بنزین، نفت و قیر
پادشاه قادر اما بی وزیر

خالق پیر و جوان یا مرد و زن
خالق کل مدیران وطن

خالق بابای “تاج السلطنه” !
خالق شخص شخیص “زنگنه”

زنگنه وقتی وزیر نفت بود
یار دولت های هشت و هفت بود

سال هشتاد و یکم، خندان و شاد
کرد او بر یک توافق، اعتماد

رفت با “کِرسِنت” یک فرصت طلب
شرکت نفت امارات عرب

با شر و شور فراوان، عهد بست
بعد با شادی به آنها داد دست

بود این کرسنت، عهدی ایده آل!
طبق آن در طول بیست و پنج سال

باید ایران، گاز را ارزان دهد
بی جهت با قیمت یکسان دهد

نرخ آن تا هفت سال “هِجده” دلار
با “چهل” هم تا به اتمام قرار

می رود بالا ولی در این میان
نرخ نفت و گاز بازار جهان

در جهان، نرخش اگر که شد دویست
جز چهل چوق این طرف در کار نیست!

بی شک این یعنی ضرر اندر ضرر
صادرات خنده دار بی ثمر

بود روحانی دبیر امنیت
آن زمان ها در مسیر امنیت

چون نبود آن وقت، یار زنگنه
خاتمی را گفت: “کار زنگنه

داخل محدوده قانون نبود
واسطه در آن دخالت می نمود”

در امارات عرب هم، گاز ما
گشت تنها، حق کرسنت بلا!

آخرش هم در زمان خاتمی
این تعهد ماند با رنج و غمی

دولت نُه آمد و رنگ بهار
اندکی پاشید بر کرسنت زار

این تعهد را به کل تعلیق کرد
مرهمی آورد بر این زخم و درد

شرکت کرسنت هم در دادگاه
تا کند اوضاع خود را رو به راه

رفت از ایران شکایت کرد تا
گاز ایران را کند او کله پا

گفت “چون گازی به ما داده نشد
منتظر ماندیم و آماده نشد

نقض شد عهد بزرگی بی خبر
شد برای ما ضرر، یک دردسر

باید ایران این خسارت را دهد
تازه بر این عهد هم گردن نهد”

تیم ایران رفت و با حرف درست
سَر تَه کرسنت را پیچاند و شست

از فساد در زمان عقد گفت
از نفوذ و از تبانی، گاز مفت!

بعد از آن، هر رشوه گیری را که بود
برد در زندان و حبسش کرد زود

تا فضای “لاهه” را تغییر داد
بر لَه ایران شد و وفق مراد

این فضا، مثبت نماند و مهربان
چون که روحانی رسید و ناگهان

زنگنه در دولت نو شد وزیر
حسب امر زنگنه، مرد شهیر

چند تن گشتند مسئول و مدیر
پای آنان بود در کرسنت گیر

چون عیان شد چهره هایی آشنا
کرد کرسنت، ادعایی تازه را

گفت: “اگر در چشم ایران فاسدند
از چه آنان را ریاست داده اند؟

پس، فساد و رشوه ای در کار نیست
جز دروغ محض این آمار نیست”

کار ایران سخت شد در دادگاه
دود شد آن کوشش بسیار، آه!

حضرت آقای روحانی! عزیز!
خواهشا! لطفا! برادر جان، please!

جان گاز و جان خال زنگنه!
جان شاعر، بی خیال زنگنه!

تیم خود را تا که او می آوَرَد
گاز ما هم رو به نشتی می رود!

ای مخاطب! قصه را کامل ندان
در منابع، کاملش را خود بخوان

 

برای اطلاعات بیشتر می توانید به مقاله سه قسمتی “کرسنت، زیر ذره بین” در خبرگزاری فارس مراجعه کنید.


محمد حسین فیض اخلاقی | دوره ششم آفتابگردان ها

17 تیر 1396 1006 0 1.97

با این که خسته از نفس گرم جاده ایم...

بسم الله النور...

 

با این که خسته از نفس گرم جاده ایم

اما عنان به "هرچه که بادا" نداده ایم

هرچند سر به زیر ولی کوه آتشیم

هرچند دل شکسته ولی ایستاده ایم

گر زندگیست مکر زمین دل بریده ایم

گر مردن است رسم زمان سر نهاده ایم

در گیر و دار ماندن و رفتن تمام عمر

درگیر این دقایق از دست داده ایم

اما به یُمن حادثه تا انتهای راه

چون کوه بر عقیده ی خود ایستاده ایم

 

شاعر: رضا سهرابی


رضا سهرابی | دوره سوم آفتابگردان ها

15 تیر 1396 1032 1 3.33

با نام علی (ع)

با نام که کیسه دوخت؟ با نام که تاخت؟
با نام علی چه قصه هایی که نساخت

دستی که بدو سپرده شد بیت المال
دستان برادران خود را نگداخت

 

شهریار شفیعی


شهریار شفیعی | دوره سوم آفتابگردان ها

10 تیر 1396 1453 0 4.75

آزاده رهبری تو برای مدافعان!

انگشترت شده ست رجای مدافعان
«یا زینب»ت طنین صدای مدافعان

مظلوم عالمی تو در عین صلابتت
این است حال و روز و هوای مدافعان

اول مدافعی تو به میدان در این نبرد
آزاده رهبری تو برای مدافعان

تا لب تو واکنی ، همه دردی، دوا شود
لبخند تو شده ست دوای مدافعان

«باشد همیشه سایه ی تو بر سر وطن»
 این است ورد و ذکر و دعای مدافعان

لبیک یا حسینِ زمان داده اند سر
حیران شده ست کرب و بلای مدافعان


محدثه سادات نبی‌یان | دوره ششم آفتابگردان ها

04 تیر 1396 927 0 4

زودتر از زود گذشت...

جام در دستم، نباید ترک این ساغر کنم
معجزه می آید این شب ها اگر باور کنم

راه ها بسیار رفتم، بی تو اما گم شدم
آمدم عبدت شوم، فکر رهی دیگر کنم

خسته از نفْسم، نَفَس از من گرفته با هوى
آمدم ... «اشکوا الیکَ!» تا تو را داور کنم!

بهترین خوان از تو اما ، بدترین مهمان منم
میزبانم گشته ای تا کاسبی، گوهر کنم

خون رگهایم عجین شد با گنه، خواندی مرا،
تا که فکری من برای پاکی جوهر کنم...

می نشینم بر سر سفره، پر از نا خالصی
می نشینم، شاید این مس را بسازم، زر کنم

«با کریمان کار ها دشوار»  نه، آسان شود
«یا حسن(ع)» گویم که لب ها از کرامت تر کنم

«یا حسینی» بر لبم، دارم توسل میکنم
العطش! باید من افطار از می کوثر کنم!

عالمی امّید بستم، خرق عادت سازم و
لیلة القدری رسد... با یاریت محشر کنم!

در توانم نیست وصف رحمتت در شعر ها
بهر وصفت باید آخر فکر صد دفتر کنم...

 

محدثه سادات نبی‌یان
دوره ی ششم آفتابگردان‌ها


محدثه سادات نبی‌یان | دوره ششم آفتابگردان ها

04 تیر 1396 1399 0 5

رسوایی...!

از عشق و رسوایی نگو...رسوا تر از این؟!
کو بی سرانجامی که بی فردا تر از این!

بعد از تو شب بیداری و سیگار و گریه... 
کابوس در کابوس و بی رویا تر از این؟!

فریاد خواهم زد تورا در هر چه شعر است
یک شاعرِ ترسو و بی پروا تر از این؟!

دیوانه تر گیرم کند دیوانه را ماه!
مهتابِ من! آواره ی صحرا تر از این؟!

عاشق تر از من داشتی اصلا کسی را؟! 
مجنون تر از این لعنتی؟! لیلا تر از این؟!

سهم من از تو بعد از این نوش رقیبم!
دنیای او هم میشوی؟! دنیا تر از این؟!

از خود گذشتم من برای خنده ی تو...
با اینکه مردابم ولی دریا تر از این؟!

#طاهره_اباذری_هریس
#جدید

 


| آفتابگردان ها

03 تیر 1396 1101 0 1.86