پنجشنبه, 09 فروردین,1403 |

(آرشیو نویسنده وحید صدیقی)

جشن رنگها

آرایش تو عشق مرا پس زد

صرفا برای من هوسی هستی

زیبایی تو خرج قشنگی شد

ای جشن رنگها ! چه کسی هستی ؟

 

پشت کدام شکلک تکراری

خوابیده است مقصد تقدیرم ؟

زیر کدام گونه ی مصنوعی

دفن است بوسه گاه اساطیرم ؟

 

آه ای عزیز گمشده ام ! ای عشق !

پشت کدام لنز گرفتاری ؟

ای بوی پاک پیرهن یوسف !

از حس چند تجربه سرشاری ؟

 

از درد خاطرات کدامین عشق

باید در این زمانه غزل گوییم ؟

وقتی دروغ باور آدم هاست

حیف است عاشقانه غزل گوییم

# # #

روزی به نام نامی " آزادی "

بردند نوجوانی چشمت را

خط زد شهاب سرمه ای و سربی

آفاق آسمانی چشمت را

 

چشم تو چشمه ی همه خوبی هاست *

من تشنه ام ... سراب نمی خواهم

خورشید من زلال نگاه توست

تصویر آفتاب نمی خواهم

 

در پشت این خطوط جدید انگار

در پشت میله ی قفسی هستی

ای زیر بار رفته ی آرایش !

پیدا نمیکنم چه کسی هستی

 

 

**لبخند تو خلاصه ی خوبی هاست  ... قیصر امین پور


وحید صدیقی | دوره ششم آفتابگردان ها

05 اسفند 1395 609 0 4.5