جمعه, 10 فروردین,1403 |

(آرشیو نویسنده آرزو کبیری نیا)

غزل


اربابی و خوشحالم ازین حلقه به گوشی!
کس دیده غلامی بکند فخر فروشی؟
قصر است تمامیت تو فخر و جلال است
ماییم ب دنبال تو با خانه به دوشی
"تا کی به تمنای وصال تو یگانه"
تا کی تو چنین با دل ما سخت و چموشی؟
شمعیم و دل آزرده و جان سوختگانیم
غم عادتمان داده به پیری و خموشی
زهر است هر آن جام که از دست تو خوردم
شهد است همان جام تو آن را که بنوشی....
کو جای تعجب من بی نام و نشان را
بر عشوه ی یک دختر زیبا بفروشی...؟!
من حوصله ی زخم ندارم به گمانم
از اینهمه بی حوصلگی چشم بپوشی
ای عشق روا نیست به والله روا نیست!
در مسند آزار من اینگونه بکوشی!

#آرزو_کبیری_نیا 


آرزو کبیری نیا | دوره ششم آفتابگردان ها

30 مرداد 1396 1549 0 3.8

برای شهید مظلوم محسن حججی


تو میرسی و جهان بی قرار خواهد شد
زمین به یمن تو آیینه دار خواهد شد
یقین که راه درازیست راه عشق ولی
پیاده هرکه بیاید سوار خواهد شد
رسیده اند به شهر ابرهای بغض آلود 
و گریه ها همه بی اختیار خواهد شد
همیشه عشق گلوی بریده میخواهد
وگرنه قصه ی عشق آشکار خواهد شد
شبیه کوه بلندی و از بلندیِ کوه
هزار چشمه ی خون آبشار خواهد شد
تو میرسی و درختان سیاه میپوشند
دوباره سینه ی دنیا مزار خواهد شد
نگاه کن که نگاهت غرور انگیز است
نگاه میکنی و شاهکار خواهد شد
گرفته است زمین را دوباره بوی گلاب
که با همین گل پرپر بهار خواهد شد
آرزو کبیری نیا


آرزو کبیری نیا | دوره ششم آفتابگردان ها

27 مرداد 1396 1262 0 2