جمعه, 10 فروردین,1403 |

آزاده رهبری تو برای مدافعان!

انگشترت شده ست رجای مدافعان
«یا زینب»ت طنین صدای مدافعان

مظلوم عالمی تو در عین صلابتت
این است حال و روز و هوای مدافعان

اول مدافعی تو به میدان در این نبرد
آزاده رهبری تو برای مدافعان

تا لب تو واکنی ، همه دردی، دوا شود
لبخند تو شده ست دوای مدافعان

«باشد همیشه سایه ی تو بر سر وطن»
 این است ورد و ذکر و دعای مدافعان

لبیک یا حسینِ زمان داده اند سر
حیران شده ست کرب و بلای مدافعان


محدثه سادات نبی‌یان | دوره ششم آفتابگردان ها

04 تیر 1396 927 0 4

زودتر از زود گذشت...

جام در دستم، نباید ترک این ساغر کنم
معجزه می آید این شب ها اگر باور کنم

راه ها بسیار رفتم، بی تو اما گم شدم
آمدم عبدت شوم، فکر رهی دیگر کنم

خسته از نفْسم، نَفَس از من گرفته با هوى
آمدم ... «اشکوا الیکَ!» تا تو را داور کنم!

بهترین خوان از تو اما ، بدترین مهمان منم
میزبانم گشته ای تا کاسبی، گوهر کنم

خون رگهایم عجین شد با گنه، خواندی مرا،
تا که فکری من برای پاکی جوهر کنم...

می نشینم بر سر سفره، پر از نا خالصی
می نشینم، شاید این مس را بسازم، زر کنم

«با کریمان کار ها دشوار»  نه، آسان شود
«یا حسن(ع)» گویم که لب ها از کرامت تر کنم

«یا حسینی» بر لبم، دارم توسل میکنم
العطش! باید من افطار از می کوثر کنم!

عالمی امّید بستم، خرق عادت سازم و
لیلة القدری رسد... با یاریت محشر کنم!

در توانم نیست وصف رحمتت در شعر ها
بهر وصفت باید آخر فکر صد دفتر کنم...

 

محدثه سادات نبی‌یان
دوره ی ششم آفتابگردان‌ها


محدثه سادات نبی‌یان | دوره ششم آفتابگردان ها

04 تیر 1396 1399 0 5

خواب میبینم تو را گاهی، ولی کوتاه و کم!

خوابم گرفته، شاید این دفعه تو رو دیدم
باید بخوابم... این شبا دلتنگِ دلتنگم
بی معرفت! حتی دیگه خوابم نمیبینم...
گفتی بمون محکم... ولی آخه من از سنگم؟!!؟
...
حالم گرفته س همسفر! بالا تو جات خوبه؟
«آره گلم... اینجا فقط جای تو خالیه»
دارم تصور میکنم می خندی ... اینجایی...
«غصه نخور بانو... ببین مردت چه جاییه!»

خوبه که جات خوبه... ولی روی زمین تنهام!
« خانوم! مگه تنهایی میشه پیش تو باشه؟!»
وقتی نباشی، خب همینه حال هر لحظه م!
«خانومِ من حتما تو آغوشِ خدا ، جاشه!»

آقای خونه م! بی تو خیلی سخت ... خیلی تلخ...
«شکوِه نکن... صبرت برام اینجا شده عزت!»
دلتنگتم... هستی تو اَم دلتنگ من ... یا نه؟
«میشه نباشم همسفر؟ غصه م شده غصه ت...»

خوبم ... نبین گاهی دلم میگیره و خسته م...
راستی! ندیدی دخترت دندون در آورده!
«میشه نبینم؟ ساده ای بانوی شیرینم؟
هستم... نمیذارم گلام باشن که پژمرده!

بازم که داری گریه...» این نه! از سر شوقه!
«دارن اذان میگن... پاشو وقت ملاقاته»
[مثل همون روزای قبل از رفتنش بانو
پیشونیتو می بوسه، گرچه توی رویاته...]


4 اردیبهشت 96
برسد به دست همسران شهدای مدافع حرم....


محدثه سادات نبی‌یان | دوره ششم آفتابگردان ها

05 اردیبهشت 1396 1899 2 5

پر از تحویل سالم کن...

برایت چای میخوانم، برایم یک غزل دم کن

برایت قند آوردم! عسل را هم فراهم کن!

 

همیشه بیت هایت را تنفس میکنم نم نم...

غزل هایت هوای من...! بیا فکری به حالم کن!

 

خیالاتم پر از خواب پریشان فراق تو

بگو که ماندنی هستی... رها از این خیالم کن!

 

زمان یخ می کند بی شعر تو! تقویم می خوابد

ردم کن از زمستان و پر از تحویل سالم کن

 

هوای خانه تاریک و اجاق شوق، خاکستر!

بیا خورشید روشن کن!... برایم زندگی دم کن!


محدثه سادات نبی‌یان | دوره ششم آفتابگردان ها

27 اسفند 1395 1552 1 4.67

شغلی شریف و شاعرانه

بافندگی. شغلی شریف و شاعرانه ست
یک پیشه ی معمولی اما، عاشقانه ست

بی عشق اصلا شاعری لطفی ندارد
واژه به واژه بافتن هم یک بهانه ست

دانه به دانه، واژه ای زیر و یکی رو
پایانِ آن گاهی غزل،‌ گاهی ترانه ست

با شعر هر ناممکنی، امکان پذیر است
چون شعر، رازی ساده اما ساحرانه ست

دیوانگی کن ، این زمین که جای ما نیست!
در مکتب ما شاعران، این عاقلانه ست!
 


محدثه سادات نبی‌یان | دوره ششم آفتابگردان ها

23 اسفند 1395 1035 0 3