پنجشنبه, 30 فروردین,1403 |

یادگاری

نگاه مضطربم رازدار خوبی نیست

برای رود که دریا مزار خوبی نیست

کنار پنجره ی خانه پیچکی خشکید

تو نیستی و شروعِ بهار خوبی نیست

به تو دچار نبودن دلیل دلتنگیست

و بیقرار نبودن قرار خوبی نیست

ز من مخواه که از عشق دست بردارم

من عاشقت نشوم؟انتظار خوبی نیست!

گرفته ماه زمین را میان آغوشش

محیط شانه ام آیا مدار خوبی نیست؟

زمان رفتنت از من مخواه جانم را

دل شکسته ی من یادگار خوبی نیست...


زهراسادات میریعقوبی | دوره هفتم آفتابگردان ها

04 بهمن 1397 937 0

وقتی کسی زن بودن ما را نمی فهمد...

همپای دریا...در خیال مرغ دریایی...

ماهی یقینا درد دریا را نمی فهمد

با گریه های نیمه شب همراه می بارد

باران حساب کار دنیا را نمی فهمد

می خواست تا مرهم شود اما نشد هرگز

دیوانه ی شب گرد حاشا را نمی فهمد

وقتی که جاماندیم در دیروز های خویش

تقویممان امروز و فردا را نمی فهمد

هر بار می آیم بدون چتر،می آیی؟!

نه!!هیچکس بغض غزل ها را نمی فهمد

وقتی که می خوانم برای خواب لالایی

آذر  عبور سرد یلدا را نمی فهمد

باید که دیگر مرد بودن را بلد باشی

وقتی کسی زن بودن ما را نمی فهمد...


زهراسادات میریعقوبی | دوره هفتم آفتابگردان ها

04 مرداد 1397 912 0 5

آفتاب گردان

گلی که عاشق خورشید آسمان شده است

کنار خاک شهیدی که قهرمان شده است

وضوی اشک گرفته ز چشم قافیه ها

قنوت با غزلی تازه همزمان شده است

چه زود نیت شاعر شدن اثر کرده

که عاشقانه ترین مصرعش اذان شده است

شکست حین رکوعش نماز را...چرخید

سلام کرد به مادر که میزبان شده است

نشست روی مزار و سرود از غم هجر

تمام پیکر خشکیده اش زبان شده است

برای بدرقه قرآن بیاورید که گل

مسافریست که در شهر میهمان شده است

بلند همتی از سرو برده است به ارث

که رشد کرده و آفتاب گردان شده است


زهراسادات میریعقوبی | دوره هفتم آفتابگردان ها

31 تیر 1397 836 0 5