(آرشیو نویسنده مدیر آفتابگردان ها)
ماهشعر هجدهم آفتابگردانها روز دوشنبه بیست و سوم دی ماه نود و هشت، در محل موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب برگزار شد. این برنامه که با استقبال شاعران جوان عضو دورههای مختلف آفتابگردانها همراه شد، ویژه برنامهای در سوگ «سردار سلیمانی و یاران شهیدش و شهیدان حادثه هواپیمای اوکراینی» بود و شاعران جوان کشورمان به سویههای مختلف این حوادث در اشعار خود پرداخته بودند.
لیلا علیزاده، صالح رحیمی، امیر شفیعی، فاطمه اشعری، ماهرخ درستی، حامد فلاحی راد، منصوره محبی، زهرا علیشاهی، مهدی چراغزاده، پروانه علیپور، ماهرخ درستی، سیده فرشته حسینی، حسین شهریاری، فاطمه یوسفی، فاطمه یوسفی، بشری صاحبی، محدثه رضایی شاعران جوان عضو دوره آفتابگردانها بودند که در این برنامه شعرخوانی کردند. همچنین از دیگر شاعرانی که میهمان شعرخوانی جلسه بودند میتوان به
علی داودی، محمدرضا وحیدزاده، میلاد عرفانپور، محمدحسین نجفی، روحالله یاسری، حسین جعفریراد، محمدحسین ابراهیمی و عباس علیجانی اشاره کرد.
در ابتدای این جلسه، میلاد عرفانپور برنامه را با غزلی زیبا از فاطمه عارفنژاد آغاز کرد:
«درود حضرت عالیمقام! فرمانده! / سلام تازهشهیدا! سلام فرمانده!»
محدثه رضایی سروده خود را که با این ابیات آغاز میشد خطاب به سردار شهید خواند:
«برو که جمع شهیدان در انتظار تواند/ ببین که با لب خندان در انتظار تواند
برای دفعه آخر بیا وداع کنیم/ تمام مردم تهران در انتظار تواند...»
سپس بشری صاحبی، از اعضای ادوار آفتابگردانها، شعری را که به تازگی سروده بود تقدیم به سردار شهید جبهه مقاومت خواند:
«گرفتی ای شرف بزم عشق جام خودت را / شنیدی آخر سر پاسخ سلام خودت را
شهید بودی و آخر رسیدهای به شهادت/چه شرح مختصری دادهای مرام خودت را...»
محمدرضا وحیدزاده، شاعر نیز ابتدا در سخنانی با اشاره به دو حادثه پیش آمده توضیح داد: «اتفاق اول همه ما را تکان داد و خبر دوم نیز بار دیگر ما را بیشتر در سوک فرو برد. در حقیقت، با شنیدن خبر دوم [سقوط هواپیما] بغض و کینهمان نسبت به آمریکا بیشتر شد چون مقصر هر دو ماجرا را آمریکا میدانیم». او سپس غزلی که در همان روز شهادت سردار سپهبد سلیمانی سروده بود برای حاضران خواند:
«شد شهید اگر سردار انتقام میگیریم/ تیغ کینه را بردار انتقام میگیریم
وسعت زمین سهم دادخواهی ما باد / مثل ابر آتشبار انتقام میگیریم
ملک او دل ما بود، این نگین سلیمانیست/ دیو و دد دمی زنهار انتقام میگیریم«
سپس نوبت به فاطمه یوسفی، عضو دوره هشتم آفتابگردانها رسید تا سرودهای در رثای شهید سلیمانی بخواند که با این ابیات آغاز میشد:
«وقتی همه در خواب خوش بودیم او رفت / خشمی به پا شد بغض تا راه گلو رفت
قلب یتیمان شهیدان مدافع / باور ندارد اینکه این دفعه عمو رفت...»
حسین شهریاری، از دوره هشتم آفتابگردانها نیز با تسلیت فوت آیتالله میبدی، شعری درباره انتقام و خونخواهی سردار دلها قرائت کرد:
«ما را بکش هر آینه بیدار میشویم/ ای سنگ ما در آینه تکرار میشویم
تا فتح خون یک به یک قاتلان تو / در صحنه شب تو پدیدار میشویم
سیده فرشته حسینی، از دوره هفتم آفتابگردانها، شعری در حال و هوای شهادت سردار و نیز همراهی شهید ابومهدی مهندس در کنار یار دیرینش برای حاضران خواند:
«وقتی میان جنگها سنگر یکی باشد/ باید نماد و پرچم لشکر یکی باشد
این مرزها ما را کجا از هم جدا کرده/ در قلب یاران بیگمان کشور یکی باشد
در مرگ سرخ حاج قاسم با ابومهدی/ دیدیم جان دوستان آخر یکی باشد...»
او در ادامه شعر دیگری را خواند که برای شهدای حادثه سقوط هواپیما سروده بود:
«دلتنگم و غم گرفته هر گوشه خانهام را/ ای آسمان باز پس ده پرهای پروانهام را
حرفی نمانده به جز آه، چیزی نمانده جز افسوس/ سهراب کو تا ببیند تکرار افسانهام را...»
ماهرخ درستی، از دوره هشتم آفتابگردانها، نیز شعری با توجه به نحوه شهادت عاشورایی حاج قاسم خواند:
«پاشیده درون شعر خاکستر عشق/ انگار هجا هجا شده پیکر عشق
چندی است که عاشقان به هم ریختهاند / پرپر شده عشق با تن پرپر عشق»
پروانه علیپور از دوره هشتم آفتابگردانها نیز شعری که به همین مناسبت سروده بود برای حاضران قرائت کرد:
«لال است و حقیر و کور و کر هر واژه / از وصف تو عاجر است دیگر واژه
سخت است نوشتن از تو زین پس حتی / دنیا اگر بشود سراسر واژه...»
مهدی چراغزاده دیگر شاعری بود که درباره مجاهدتهای سردار سلیمانی سرودهای را خواند که با این ابیات آغاز میشد:
«تمام شهر در خواب و تو در آغوش طوفانها/ سرودی در دل شب آخرین شعر رهایی را
همیشه شیوه چشمت فریب جنگ با خود داشت / کجا آموختی عاشقکشی را دلربایی را...»
عباس علیجانی، یک رباعی برای اظهار ارادت به سردار شهید خواند که در روز اول شهادت او سروده بود:
«با حکم خدا تو جاودانی شدهای /اسطوره سرخ آسمانی شدهای
کو همچو تویی که شمع تاریخ شود اینگونه که در جهان جهانی شدهای»
محمدحسین ابراهیمی، نیز با اشاره به پیام مقام معظم رهبری پس از شهادت سردار اظهار داشت: «وقتی حضرت آقا "بسمالله الرحمن الرحیم" را پس از شهادت سردار گفتند، این سروده به ذهنم آمد و نوشتم.» او سپس شعر خود را برای شاعران و دیگر حضار خواند:
«مرد میدان یار ایام قدیم / گفت بسمالله الرحمن الرحیم
گفت بسمالله و دریا رام شد/ کشتی نوح نبی آرام شد
گفت بسمالله و نیل از هم شکافت/ قلب موسای نبی آرام یافت»
زهرا علیشاهی، از دوره اول آفتابگردانها، شعری «در حال و هوای این ایام» سروده بود که برای حاضران خواند:
«گم نکن جاده عبورت را/ در شبانگاه تیره نورت را
گرچه زخم است مرهم از پی درد/دل رنجیده صبورت را
این زمستان هلا! نسوزاند/ هموطن چله غرورت را...»
منصوره محبی، از دوره سوم آفتابگردانها نیز شعری به مناسبت شهادت سردار جبهه مقاومت و همرزمانش خواند:
«دست دعاست برگ تمام چنارها /تا گل کند به روی درختان بهارها
شببو تمام روز سکوت اختیار کرد/ چون شیوه شکفتن شب زندهزارها
بالا بلندها همه در سجده رود رود/ خون گریه میکنند چنان آبشارها...»
حسین جعفریراد، ضمن «تبریک و تسلیت بابت شهادت سردار»، شعری را خواند که پیش از شهادت سردار سروده بود:
«حلقه چشمهاش گریان شد/دخترک گفت چشم او گیراست
تا دعای شهادتش را کرد/پسرک گفت تکیه آقاست
او فقط ذوالفقار سیدعلی است/بس که باجرات و جوانمرد است...»
روحالله یاسری، شعری درباره تأثیر شهادت سردار سلیمانی بر وحدت ملی مردم کشورمان خواند:
«خون تو عجب تکاند ما را سردار/ از هر چه به جز تو راند ما را سردار
جوهای ز هم بریده بودیم اما/رود تو به هم رساند ما را سردار»
محمدحسین نجفی، شاعر نیز شعری برای سردار سلیمانی خواند که با این ابیات آغاز میشد:
«زاریم در سوگ تو ای سردار زاریم/زاریم در سوگ تو اما استواریم
در غربتت آری سیاووشانه کشتند/ آنک قصاص دشمنت را خواستاریم...»
در پایان این جلسه، میلاد عرفانپور، شاعری که قطعه «قاسم هنوز زنده است» (با صدای غلامرضا صنعتگر) را سروده است، شعری را که برای سردار سلیمانی پیش از شهادت سردار مقاومت سروده بود، برای حاضران خواند:
«زمان به هوش آ، زمین خبردار/که صبح برخاست، صبح دیدار
چه صبح نابی، چه آفتابی/چقدر روشن، چقدر سرشار
قسم به والشمسهای قرآن/ قسم به فانوسهای بیدار
قسم به از بند خویش رستن/ قسم به مردان خویشتندار...»
ماهشعرهای آفتابگردانها اغلب به صورت کارگاهی، ویژه اعضای ادوار مختلف آفتابگردانها برگزار میشود، اما این بار به مناسبت شهادت سردار سپهبد سلیمانی و نیز حادثه هواپیمای اوکراینی به صورت خاص برگزار شد تا شاعران سرودههای خود را به مناسبت این روزهای پراندوه بخوانند.
20 بهمن 1398
515
0
تقدیم به کودکان مظلوم فلسطین
به مناسبت ۲۹دی ماه روز آزادسازی غزه
من کودکم
دنیای من بازی ست
با دست های کوچکم
با تکه های کاغذ رنگی
سبز و سفید
سیاه و سرخ
هر روز می سازم
یک موشک جنگی
من کودکم اما
استادِ نقاشی
دیروز فهمیدم
او با خودش خودکار قرمز داشت
او خانه های دفتر نقاشی ام را خط خطی می کرد
باید بگویم حرف هایم را
با این کلاغ پیر همسایه
که از حصار بین آدم ها
از مرز بیزارم
ولی این بار
این خانه ها سهم من از این بوم نقاشی ست
سهم من از دنیاست
من کودکم دیوانه ی بازی
یک بازی سنگی
با غرش یک نره دیو زشت
یک غول بی شاخ و دم جنگی
من با توام با تو
ای دیو دنیاخوار کودک کش
با تو که می بالی
به بودن این مرز پوشالی
تا دست هایت را
دور گلوی شهر میپیچی
بازی برای کودکان سرزمین ما همین بازی ست
با سنگ
با کاغذ
با قیچی
شاید بخندی
شاید بگویی با خودت این حرف ها تنها
رویای خام کودکان شهر ما غزه
این خط باریک است
آری!
ولی من خوب می فهمم
تعبیر این رویا
چون صبح نزدیک است...
سیده سارا شفیعی
29 دی 1395
4970
0
4.67
مهم تو بودی و هستی مهم نبودم من
مپرس بعد غمت از خودت که بودم من
چه کرده ام؟ تو بگو ها ؟ جز آسمان بودن؟
به پاس جرم نکرده چرا کبودم من
تو هم مرا به غرور شکسته ام بسپار
برو که قایق خوردی کنار رودم من
کدام ساعت صبحم چه جرم جز این که
برای قوم پر از خواب صبح زودم من
بگو که خون کدامین پرنده گردنم است؟
که آسمانم و هر روز دل کبودم من
چرا تبر؟ چه شده؟ من که بت نبودم عشق
به اشتباه نزنیدم که در سجودم من
برای من؛ من تنها؛ منی که اعلی بود
بمان کنارم اگر چه مهم نبودم من
مهران فلاح
دوره پنجم آفتابگردان ها
ما همه آفتابگردانیم
06 مهر 1395
2014
0
4
حس خوبیست اینکه در هر صبح
چشمهایی به انتظار تواند
چشمهایی که در خزان زمین
با طراوتترین بهار تواند
چشمهایی که در خزان زمین
گرمی آفتاب را دارند
آنقدر صاف و ساده و پاکند
حس یک شعر ناب را دارند
می شود از نگاهشان خواندن
حل مشکل ترین معما را
دست در دستشان قدم زدنِ
همه ی جاده های رؤیا را
قند لبخندهای زیباشان
طعم صبحانه های هر روزم
گرد گچ های زرد تخته سیاه
بهترین جامه های زردوزم
*
همه ی آرزوی من هستی
گرچه هستی تو ناگزیر از من
ای کلاس من! آی تخته سیاه!
لطفاً این شوق را مگیر از من...
سعید تاجمحمدی
دوره دوم آفتابگردان ها
ما همه آفتابگردانیم
01 مهر 1395
3606
0
4
مرجان بیگی فر
انگار شکل دیگر تنهایی منند
این کوهها نماد شکیبایی منند
سردند و پرغرور ولی سخت مهربان
معشوق پرابهّت رؤیایی منند
هر جا قدم گذاشتهام قد کشیدهاند
تصویر آشنای تماشایی منند
نزدیک آسمان شدهام بر فرازشان
چون نردبان عالم بالایی منند
تصنیف شاد شرشر رودند بین کوه
این نغمهها شبیه به لالایی منند
هرچند سالخورده و رنجور و خستهاند
تندیس برفپیکر زیبایی منند
میراث صبر میهن سختیکشیدهام
این رشتهکوهها همه دارایی منند
29 تیر 1395
2033
0
5
مصطفی تبریزی
باز مگذار این ستاره کهکشان را گم کند
مشهدت این قبله هفت آسمان را گم کند
همچنان بالای گنبد باد پرچم دار توست
تا مبادا این کبوتر آشیان را گم کند
گر نماز مغرب است اکنون پس این خورشید چیست؟
ساعت صحن تو حق دارد زمان را گم کند
عقل را و عشق را گم کرده ام در صحن ها
در شلوغی گاه مادر کودکان را گم کند
روی دوش جمع با قصد زیارت آمده
خوش به حال آنکه در صحن تو جان را گم کند
هر که پیدا کرده در هنگامۀ عالم تو را
تا تو را دارد چه غم گر دیگران را گم کندباز
23 خرداد 1395
2370
0
4.5